۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

حتما ببینید

manaelection31

کاریکاتور

5112_100068726550_592101550_2487770_1408679_n

4902_98713606550_592101550_2467500_719541_n

تحلیف…

tahlif

همسر مهدى هاشمى رفسنجانى دستگیر شد

پارلمان‌نیوز: در ناآرامى‌هاى پراكنده روز دوشنبه تهران، همسر مهدى هاشمى رفسنجانى، فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت، حوالى میدان ونك در تهران دستگیر شد.

به گزارش جهان، همسر مهدى هاشمى رفسنجانى پس از دستگیر شدن و با طى مراحل قانونى، در اختیار مراجع ذیربط قرار گرفته است.

البته همسر فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صبح دیروز با وساطت‌هاى صورت گرفته آزاد شده و به خانواده‌اش پیوسته است.

هر آنچه در مورد شکنجه میخواهید بدانید

از آنجا كه جسم و روان دو مقوله منفك از هم نیستند, در نتیجه عملا تفكیك كامل این دو نوع شكنجه ازیكدیگر ناممكن است. در عمل, روشهای خاص هر نوع شكنجه تاثیر متقابلی بر نوع دیگر دارد و شاهد نوعی تعامل و هم پوشانی هستیم.

مهمترین مسئله در شكنجه سفید, بازجویی و شرایط بازجویی است. معمولا بازجویی به دو منظور صورت میگیرد : یكی استخراج اطلاعات دقیق و واضح و دیگری, ایجاد تغییر در تفكر زندانی یا شستشوی مغزی .

در نوع اول بازجویی, زندانی تحت فشار قرار میگیرد, اما به میزانی كه اطلاعات دقیق, ریز و صحیح مورد نیاز باشد. زندانی باید در شرایطی قرار گیرد كه انسجام تفكرش حفظ شود و خطاهای ذهنی اش كاهش یابد.

در نوع دوم بازجویی, مسئله برعكس نوع اول است و بازجویی, با روشهای سوال مكرر, بحث و جدل ,تهدید, تلقین یا مرام آموزی, تشویق, خشونت و . . .انجام میگیرد. هدف اصلی این نوع بازجویی, تسریع شكستن ارزشهای زندانی و تشویق او به جایگزینی نظام جدید ارزشی است. در این روش, بازجو در نقش دوست و دشمن, ظاهر میشود و فقط وقتی فشارها كاهش می یابد, این تضاد در جهت دوست شدن با بازجو به معنی پذیرش سیستم ارزشی او حل شود. در این بازجویی های طولانی, خسته كننده با سوالات تكراری در مورد یك موضوع و عدم پذیرش گفته های زندانی و باز تكرار و تكرار و تكرار آن سوالات و بحث, فرد تحت فشار قرار میگیرد. همچنین, جهت دادن به تضادهای درونی زندانی و تاكید و بزرگ كردن اختلافها و تضادهای مطرح در زندگی وی, مد نظر است. در روند این بازجویی ها, قدرت نقادی و مقاومت زندانی ضعیف شده و به تدریج آماده پذیرش تلقین ها میگردد.

از مجله آفتاب؛ شماره دوازدهم, بهمن 1380

شكنجه سفید، شستشوی مغزی, تغییر باورها*

سوال : بحث شكنجه و بدرفتاری از منظرهای مختلفی میتواند مهم ارزیابی شود و مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد. حداقل آنكه اعلامیه جهانی حقوق بشر كه به مثابه آرما ن مشترك تمام انسانها و ملتها مطرح است, در ماده 5 خود تاكید كرده است: هیج كس نباید شكنجه شود یا تحت مجازات یا رفتاری ظالمانه, ضد انسانی یا تحقیرآمیز قرار گیرد, همچنین در اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تصریح شده است كه: ” هر گونه شكنجه برای گرفتن اقرار و یا كسب اطلاع, ممنوع است…” اصل 39 قانون اساسی نیز میگوید: ” هتك حرمت و حیثیت كسی كه به حكم قانون دستگیر, بازداشت, زندانی یا تبعید شده, به هر صورت كه باشد, ممنوع و موجب مجازات است.” اما از منظر روانشناختی و با توجه به اینكه جنابعالی یك روانپزشك هستید, ارزیابیتان از اهمیت و ضرورت پرداختن به بحث شكنجه و بدرفتاری چیست؟ به ویژه آنكه ممكن است در نگاه اول این مقوله, بحثی محدود به اقلیتی بسیار محدود و وابسته به حقوق اساسی معدودی از شهروندان تحلیل شود ؟

بیان دو نكته میتواند ضرورت این بحث را تبیین كند. نخست آنكه اساسا انسان موجودی بیوسایكو سوشیال است. به این معنا كه فرانیدها و پیامدهای اجتماعی, در كنار ویژگیهای زیست شناختنی و روانشناختی فرد بر شكل گیری رفتار و تفكر او, تاثیر به سزایی دارد. به بیان دیگر, انسانها صرفا از تجربیات شخصی خود تاثیر نمیپذیرند بلكه مسائل اجتماعی فضایی روانی می آفریندو كل جامعه را تحت تاثیر خود قرار میدهد .

نكته دیگر اینكه, آزادی و امنیت از اساسی ترین نیازهای روانی انسانها به شمار میایند. از این رو میتوان نتیجه گرفت در جامعه ا ی كه شكنجه اعمال میشود, اگر چه تعداد معدودی درگیر مقوله شكنجه میشوند ,اما آثار اعمال شكنجه به دلیل ایجاد فضای روانی و اختلال در آزادی و امنیت اجتماعی, كل جامعه را دربر میگیرد و حاصل این عمل, خودسانسوری است. ضمن اینكه ضررهای خودسانسوری از سانسور و محدودیتهای اجتماعی فرهنگی اعمال شده توسط حكومت بیشتر است چرا كه در خودسانسوری, خلاقیت از بین میرود و فكر و اندیشه جدید تولید نمیشود و در نتیجه جامعه دچار ركود میگردد. در چنین جامعه ای, طبیعی است كه زمینه برای رشد انواع فسادها و انحرافات و ناهنجاری های اجتماعی مهیاتر و فراهم تراست.

ذكر یك مثال, بیشتر این پدیده را تبیین میكند. وقتی شهری مورد حمله هوایی قرار میگیرد, احتمال آسیب دیدن هر فرد یا منزل, كمتر از یك دهم درصد است. اما فضای روانی اجتماعی ایجاد شده, آحاد جامعه را درگیر میكند و انرژی خلاق و تولیدی جامعه را مستهلك مینماید. از این منظر, بحث شكنجه ,واجد اهمیت ویژه ای است.

آیا برای شكنجه به طور عام یا شكنجه سفید به طور خاص تعریف مشخصی وجود دارد؟

در اعلامیه ای كه علیه شكنجه در سال 1975 منتشر و توسط سازمان ملل تایید شد, شكنجه به معنای تمام عملیاتی معرفی شده است كه به وسیله آن درد یا رنج شدید روحی یا جسمی تعمدا توسط كارگزاران عمومی یا شخص ثالث اعمال میشود تا از شكنجه شده یا شخص دیگری, اطلاعات یا اعترافاتی گرفته شود .مطابق این تعریف, هنگام شكنجه فرد را به سبب كاری كه انجام داده یا گمان میرد كه انجام داده باشد ,مجازات میكنند.

مارچلو ویگنار, روانكاو اهل اروگوئه كه سالها در پاریس در تبعید به سر برد, شكنجه را تمام حالتهای تعمدی تعریف میكند كه در آن هر شیوه ای به كار میرود تا باورها و آرمانهای قربانی را نابود كند و او را از هویت و شخصیتش خالی نماید. اما منظور از شكنجه سفید, بیشتر شكنجه های روانی است. به این معنا كه در این نوع شكنجه پس از اعمال شكنجه, نشانه فیزیكی كه نشاندهنده اعمال شكنجه باشد بر جای نمی ماند.

سوال: سازو كارهای شكنجه سفید با شكنجه فیزیكی چه تفاوتهایی دارد؟

از آنجا كه جسم و روان دو مقوله منفك از هم نیستند, در نتیجه عملا تفكیك كامل این دو نوع شكنجه ازیكدیگر ناممكن است. در عمل, روشهای خاص هر نوع شكنجه تاثیر متقابلی بر نوع دیگر دارد و شاهد نوعی تعامل و هم پوشانی هستیم.

مهمترین مسئله در شكنجه سفید, بازجویی و شرایط بازجویی است. معمولا بازجویی به دو منظور صورت میگیرد : یكی استخراج اطلاعات دقیق و واضح و دیگری, ایجاد تغییر در تفكر زندانی یا شستشوی مغزی .

در نوع اول بازجویی, زندانی تحت فشار قرار میگیرد, اما به میزانی كه اطلاعات دقیق, ریز و صحیح مورد نیاز باشد. زندانی باید در شرایطی قرار گیرد كه انسجام تفكرش حفظ شود و خطاهای ذهنی اش كاهش یابد.

در نوع دوم بازجویی, مسئله برعكس نوع اول است و بازجویی, با روشهای سوال مكرر, بحث و جدل ,تهدید, تلقین یا مرام آموزی, تشویق, خشونت و . . .انجام میگیرد. هدف اصلی این نوع بازجویی, تسریع شكستن ارزشهای زندانی و تشویق او به جایگزینی نظام جدید ارزشی است. در این روش, بازجو در نقش دوست و دشمن, ظاهر میشود و فقط وقتی فشارها كاهش می یابد, این تضاد در جهت دوست شدن با بازجو به معنی پذیرش سیستم ارزشی او حل شود. در این بازجویی های طولانی, خسته كننده با سوالات تكراری در مورد یك موضوع و عدم پذیرش گفته های زندانی و باز تكرار و تكرار و تكرار آن سوالات و بحث, فرد تحت فشار قرار میگیرد. همچنین, جهت دادن به تضادهای درونی زندانی و تاكید و بزرگ كردن اختلافها و تضادهای مطرح در زندگی وی, مد نظر است. در روند این بازجویی ها, قدرت نقادی و مقاومت زندانی ضعیف شده و به تدریج آماده پذیرش تلقین ها میگردد.

آیا روشهای دیگری نیز برا ی اعمال فشار, مثل ایجاد درد جسمی و فشار فیزیكی نیز به كار میرود؟

مسلما بله, بنده آنها را به صورت كلی و با یك طبقه بندی نسبی بیان میكنم. جهت اعمال شكنجه, اعم ازجسمی و روحی, از روشهای زیر استفاده شده است:

1)-ایجاد درد و كتك تا قربانی بین تسلیم شدن و یا تحمل درد, یكی را انتخاب كند. این روش, خیلی موثر نیست و در عمل, تهدید به شكنجه و تحمل انتظار روانی درد, از خود درد سخت تر است.
2)-ایجاد خستگی فیزیكی, كه در این حالت فرد برای مدتی طولانی در نقطه ای, بی حركت وادار به ایستادن میشود. این روش, ابتدا باعث تقویت ویژگیهای اخلاقی و روحی و مقاومت فرد میشود, اما پس ازمدتی زندانی فكر میكند اگر تسلیم نشود, خودش باعث آزار خودش میشود. چون در این شرایط او با خود و مشكلاتش تنهاست و باید در برابر “خویش” مقاومت كند و بین “تسلیم شدن” و “آزار دیدن” یكی ر ا انتخاب نماید. در همین مرحله است كه فرد بر اثر خستگی , دچار تردید در ارزش هایش نیز میشود. در این روش فشار فیزیكی و روانی به گونه ای توام عمل میكنند.
“ایجاد خستگی روانی” شكل دیگری از شكنجه است كه در همین فایل قابل توضیح است. محرومیت ازخواب, بیدار كردن مكرر فرد از خواب, تجویز داروهای محرك یا خواب آور و بازجویی های طولانی ,از جمله شیوه هایی است كه با هدف شكستن اراده و سلب نگرش یا قضاوت نقادانه فرد, مورد استفادهواقع میشود.
3)ـ-كنترل غذا, آب , سیگار و . . . كه در این حالت, زندانی خیلی زود وابستگی فیزیكی خود را به شكنجه گر, جهت برآورده شدن نیازهای اولیه احساس میكند و بر سر دوراهی “غذا” یا “پاسخ به درخواست شكنجه گر” قرار میگیرد.
4)-جداسازی یا زندان انفرادی, پایه این روش محرومیت حسی است. یعنی در این شرایط, مشكل اصلی فرد تنها بودكاهش محركات و داده های حسی نظیر كاهش صدا, مناظر یكنواخت و . . .میباشد. واكنش افراد نسبت به این روش كاملا متفاوت است. بعضی افراد میتوانند مدتها تنهایی رابدون تغییرات روانی شدید تحمل كنند . در حالیكه برخی دیگر, درمدت كوتاهی در زندان انفرادی ,به مرز جنون و افسردگی شدید میرسند.
5)-انتقاد از خود, از آنجایی كه انسان جایزالخطاست و اگر كسی خود را بدون خطا بداند و حاضر به نقد خود نباشد, ضعف شخصیتی محسوب میشود و از سوی دیگر اگر افراد انعطاف پذیر نبوده و درمقابل تغییر مقاومت كنند نیز ضعف دیگر شخصیتی محسوب میگردد, با استفاده از این موضوع در یك بحث و فضای به ظاهر دوستانه, زندانی وادار به ورود به عرصه نقد خود و انتقاد از خویش میشود. بعد از بیان خطاها و نقدها, احساس گناه شدیدی در فرد ایجاد میشود و زندانی برای رهایی از این احساس گناه, مجبور به انتقاد مكرر از خود و یا به بعبارتی, اعتراف و توبه میشود.

در بحث شكنجه روانی به مقوله ” شستشوی مغزی ” اشاره كردید, آیا تعریفی مشخص برای آن وجود دارد؟

این واژه اولین بار توسط یك روزنامه نگار امریكایی در سال 1950 به كار برده شد و به معنای پذیرش درخواست صاحبان قدرت تحت شرایط فشار و زندان و علیرغم ا میال زندانی میباشد. تعریف دیگر شستشوی مغزی, آموزش دوباره و غیر ارادی به فرد, در زمینه سیستم ارزشی و باورهای فرد درشرایط فشار و محدودیت اطلاعات است. از یاد نبریم كه باورها, اعتقادات و قضاوتها خود بر پایه مجموعه ای از اطلاعات قرار دارند. اگر فرد در شرایط محدودیت اطلاعات قرار بگیرد و علاوه بر این محدودیت تحمیل شده, اطلاعات تحریف شده و یا اساسًا نادرست نیز به وی داده و ارائه شود, زمینه برای تغییر باورهایش فراهم میگردد.

به نظر شما, آیا نقطه نهایی شكنجه همین جاست یا اهداف و پیامدهای دیگری هم مد نظر است؟

نقطه نهایی شكنجه به هدف شكنجه گر وابسته است كه آیا هدف از اعمال فشار گرفتن اطلاعات است یا شستشوی مغزی(تواب سازی)اما هر كدام كه باشد, انسجام وجودی فرد را بر هم میزند و قربانی با تحمل فشار زیاد, وادار به انتخاب بین “بدتر” و بدترین” میشود. یعنی بین ” فشار زیاد جسمی و روحی ” و یا “پذیرش درخواستهای بازجو” باید یكی را انتخاب كند.
عمیق ترین تغییر در شكنجه, رسیدن به ” شستشوی مغزی” و یا به عبارتی همانندسازی با مهاجم است .یعنی قربانی هویت و تفكر و باورهای بازجو را درونی ساخته و متعلق به خود میداند. به تعبیر دیگر ,قربانی “فرامن” خود را برون فكنی نموده و بازجو را فرد باارزشی میبیند.

آیا همه افرادی كه تحت شكنجه روانی قرار میگیرند به مرحله شستشوی مغزی میرسند؟

در بررسی پدیده های مربوط به انسان, هیج امر قطعی و صددرصدی وجود ندارد, چرا كه برای بررسی هر پدیده ای عاملهای متعدد مداخله گر و اثرگذار وجود دارد. واكنش افرادی را كه تحت این فشارها قرار میگیرند میتوان به سه دسته طبقه بندی كرد, گروه اول , به ظاهر تسلیم میشوند. گروهی دیگر, تسلیم میشوند و همانندسازی میكنند و گروه سوم در برابر تغییر عقیده مقاومت میكنند.توجه به این نكته اهمیت دارد كه هر سه گروه, صدمه روحی شدیدی متحل میشوند و علائم اضطراب ,افسردگی, توهم, هذیان ها و سوء تعبیرها و خطاهای اداركی در این افراد قابل رویت و احساس است.

آیا راه حلی برا ی كاهش تاثیر شكنجه روحی . روانی وجود دارد؟

یك عامل مهم در ایجاد این تغییرات, محرومیت حسی و محدودیت اطلاعات و اداراكات فرد است .
همچنان كه جسم برای سالم بودن به غذا نیازمند است. مغز نیز برای حفظ كاركرد طبیعی خود محتاج بهره مندی از اطلاعات میباشد و همان گونه كه در شرایط نبود غذای مناسب, گوشت مردار كه انسان فطرتًا از خوردن آن مشمئز میشود و حرام است, قابل خوردن و حلال میگردد, سیستم عصبی نیز در شرایط محرومیت اطلاعات و تحریكات حسی, عطش دریافت اطلاعات را دارد و در این مرحله, قادر به انتخاب و تفكیك و تصفیه اطلاعات درست از نادرست نمیباشد. به عبارتی انسان برای پاسخ به یك نیاز حیاتی كه حفظ پیوستگی ذهن و روان و یا ادامه حیات است, به صورت ناخودآگاه اطلاعات نادرست را می پذیرد. یك راه پیشگیری از این اتفاق, تولید اداراكات و اطلاعات در ذهن است. یعنی زندانی خود را با خاطرات و محفوظات و داستانهایی سرگرم كند. در این شرایط, افرادی كه قدرت تخیل و فانتزی قوی دارند و میتوانند خود را با خاطرات گذشته یا محفوظاتشان سرگرم كنند, آسیب پذیری كمتری دارند. خواندن و مرور اشعار یا متون مقدس و دینی و به ویژه محفوظاتی كه برای زندانی و قربانی, همراه با خاطرات خوش, نیز میتواند جایگزین مناسبی برای محدودیت ادراكی حسی به وجود آمده باشد. در حقیقت, به میزانی كه فرد خود را سرگرم كند و برای خویش “برنامه “تدارك ببیند و از سكوت و در انتظار ماندن بپرهیزد, در عبور سالم تر از این شرایط موفق تر خواهد بود. فردی كه در این شرایط قرار میگیرد, باید “انتظار” را از خود دور كند.

آیا شكنجه تحت تاثیر متغیرهایی قرار دارد؟

البته, توانایی افراد و آستانه تحریك آنها متفاوت است. فردی با سه روز انفرادی تحت تاثیر قرار میگیرد و دیگری با 30 روز. عوامل شخصیتی و حتی سن و تواناییهای جسمی و فیزیكی فرد نیز موثراست. افراد به میزانی كه درونگراتر باشند و ارتباطات اجتماعی شان كمتر باشد, تنهایی را بهتر تحمل میكنند. افرادی كه زود عصبانی میشوند و یا گمان میكنند كه دنیا باید همیشه بر وفق مرادشان باشد ,بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند. هر چه سازگاری ا فراد با محیط بیشتر باشد, امكان تحمل شرایط شكنجه روحی روانی بیشتر میشود. همچنین افرادی كه ذهنیت و حافظه قوی و یا توان خلاقیت بالایی دارند بهتر و بیشتر میتوانند وضعیت انفرادی یا شرایط شكنجه روحی روانی را تحمل كنند. چرا كه وقتی همه چیز را از آنها میگیرند باز میتوانند با توانایی های ذهنی خود, خویش را سرگرم كنند .
همانطور كه در پاسخ به سوال قبل گفتم, افرادی كه اهل فانتزی و تخیل هستند هم تحمل بیشتری دراین شرایط نشان میدهند.

اصولاافرادی كه تحت این نوع فشارها قرار میگیرند دچار چه نوع آسیب ها و پیامدهای روحی روانی میشود؟

افرادی كه به منظور ایجاد شستشوی مغزی تحت فشار و شكنجه قرار میگیرند. مراحل روانی خاصی ر ا تجربه میكنند كه شدت و نظم این مراحل میتواند متفاوت باشد. یكی از شایع ترین این حالتها ,افسردگی است. افسردگی در آن, فقط به صورت عاطفی شدن زیاد, وجدانی شدن و احساس غم و گریه خود را نشان میدهد. البته مراحل روانی در افراد در یكی از مراحل زیر متوقف میشود و پیشرفت نمیكند:

1- ابتدا فرد دچار احساس درماندگی و فراموش شدگی میشود. فقط بازجو است كه او را به دنیای بیرون متصل میكند.
2ـ سپس در برابر رفتارهای متغیر بازجو كه روزی مهربان و روزی دیگر بسیارخشن و غیر قابل دسترسی است, دچار حیرت و سرگردانی میشود.
3- احساس تردید و عدم اطمینانكه از او چه میخواهند و البته فقط بازجو پاسخ این سوال را میداند.
4ـ در این مرحله زندانی به بازجو وابسته میشود, میخواهد او را بشناسد و با او ارتباط برقرار كند كه این وابستگی بیمارگونه است.
5_ احساس تردید و از دست دادن شعور و آرمان ها به دلیل وابستگی به بازجو.
6_ احساس گناه به دلیل وابستگی به بازجو.
7_ احساس تردید و سوال در مورد سیستم ارزشی خود.
8_ از دست دادن قدرت نقادی و ارزیابی چند جانبه كارهای خود.
9_ احساس بالقوه شكست و ترس از دیوانه شدن
10 _ احساس نیاز شدید برای داشتن اصول جدید و ثابت كه بازجو برای یافتن این اصول به او كمك میكند.
11 _ احساس نهایی تعلق یا همانندسازی.

اگر چه شما در این گفتگو به شیوه های رساندن زندانی به این مراحل اشاراتی داشتید, اما در صورت امكان در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

بعد از ایجاد احساس وابستگی به بازجو و احساس گناه, شستشوی مغزی تازه آغاز میشود. هر چیزی كه زندانی بیان میكند, باعث رضایت بازجو نمیشود و بازجو در باره هر جمله سوالات متعدد و چندجانبه ای میكند و شروع میكند به بازنویسی جملات با خود زندانی. زندانی مجبور است نوشته های او ر ا بپذیرد و یا مدام بحث كند و این اساس و عصاره شستشوی مغزی است. در واقع بازجو وقتی راضی میشود كه زندانی از اظهارات قبلی و سیستم ارزشی بازجو برای صحت گفته های خود استدلال میكند .
در تمام این مراحل, زندانی همواره در تلاش آگاهانه است كه اصول خود را حفظ كند, ولی مراحل تغییر به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد, یعنی زندانی قبول ندارد و نمی پذیرد كه تغییر كرده است.

آیا اثرات شكنجه روانی و شستشوی مغزی پایدار است, تا كی و چه مدت ادامه دارد؟

انسان همواره در حال تغییر است و هر تجربه ای بر او اثر میگذارد. فردی كه شكنجه و زندان را تجربه كرده با فردی كه این تجربه را نداشته متفاوت است. یعنی كلیه آثار شكنجه هرگز برطرف نمیشود. اما تغییر سیستم ارزشی و باورهای جدید, ناپایدارند و هر چه این تغییر در شرایط بسته تر اتفاق افتاده باشد با تغییر محیط سریعتر و زودتر عوض میشود. باید به این نكته هم اشاره كنم كه شستشوی مغزی در شرایط باز و آزاد نیز اتفاق می افتد. تبلیغات و اثر تبلیغ, نوعی از شستشوی مغزی است كه مصرف كننده را متقاعد میكند, او ً لا به این جنس خاص نیاز دارد, ثانیا این مارك از همه ماركها بهتر است یا در مورد برخی گروههای مذهبی و فرقه ها كه از اصول شستشوی مغزی در شرایط باز استفاده میكنند .علامتی كه پایدار میماند احساس بی انگیزه شدن و كنار گذاشتن فعالیتهایی است كه منجر به دستگیری فرد شده است. معمو ً لا یكی از اهداف اساسی سیستم عامل شكنجه هم , ساكت و بی تفاوت نمودن افراد است.

نكته مهم دیگری كه در مورد پایداری اثرات شكنجه باید مطرح شود, این است كه وقتی شستشوی مغزی در فضای بسته و تحت شرایط تهدید و فشار اتفاق می افتد, پایداری اثرات آن به فضای جامعه نیز بستگی دارد. یعنی اگر احساس خفقان و رعب و وحشت در بیرون از فضای زندان نیزحاكم باشد, پایداری اثرات شكنجه بیشتر خواهد بود. در واقع هر وقت اطلاعات جدید فرد با باورهای قبلی اش مطابقت نداشته باشد, در باورهای فرد تردید ایجاد میشود و به عبارتی, اطلاعات و داده های جدید عقاید یا باورها را تغییر میدهد. به همین دلیل, همانطور كه در فضای زندان و محدودیت اطلاعات یك زمینه تغییر باورها مهیا میباشد, در محیط باز بیرون و اطلاعات جدید نیز مجددًا عقاید تغییر میكند.

آیا ترمیم آثار شكنجه, محتاج مراقبت و مواجهه ویژه ای است؟

بسته به نوع شكنجه و تاثیر آن بر فرد, طبیعتًا مواجهه و پرستاری هم فرق میكند. اگر فرد در شرایط فشار دچار علائم روانپریشی از قبیل اضطراب, افسردگی و احساس گناه زیاد شده باشد, بسته به نوع مشكل, درمان ویژه آن ارائه میگردد. مسئله مهم در این شرایط, درك فشارهای زیاد و تجربیات سخت فرد در زندان است. در واقع یك كانون اضطراب بعد از رهایی از شرایط زندان, نگرانی و اضطراب در مورد قضاوتهای دیگران است.
نتایج تحقیقات در این زمینه نشان میدهد درد و رنج و بیماری افراد شكنجه شده سیاسی با سایر بیمان روانپزشكی كام ً لا متفاوت است. به طور كلی نیاز به انزوا, سكوت و شرم, انسانهای شكنجه شده را در نفرت عمیقی از خود فرو میبرد و باعث عدم ثبات در رفتارها میگردد.

چه از جنبه روانشناختی و چه از جنبه فیزیولوژیك, چطور به یك فرد شكنجه شده آسیب وارد میاید؟

مهمترین ویژگی و تفاوت انسان, احساس هویت فردی است. آزادی و انتخاب در فعالیتهای روزمره مثل انتخاب نوع لباس و انتخاب نوع و زمان غذا, تماشای تلویزیون یا شنیدن موسیقی, با دیگران بودن و . . . بر اساس نوع شخصیت فرد انجام میپذیرد و منجر به شكل گیری “من” میشود. “من دوست دارم” , “من میخواهم” و نظایر آنها. در شرایط زندان, این احساس وجود “من” و یا هویت فرد لطمه میخورد ,تمام آزادیها و انتخابها گرفته میشود. ابتدا محدودیتهای عینی مثل تعویض لباس, تعیین زمان اجباری برای غذا و یا نوبت دستشویی و حمام و . . . اعمال میشود و سپس وارد حیطه فكری و روانی فرد میشوند. همانگونه كه قب ً لا گفته شد, این فرایند از مجاری كام ً لا منطقی و معقول صورت میگیرد, با این منطق كه “انسان جایزالخطا است و هیج كس نمیتواند ادعا كند در زندگی خود اشتباه نداشته و هدف ما توجه دادن شما به خطاهایتان و اصلاح آنها میباشد” زندانی و قربانی تحت تاثیر و القاء قرار میگیرد. به این ترتیب اگر زندانی بخواهد در برابر این منطق مقاومت كند, متهم به غیر منطقی بودن میشود و اگرآن را بپذیرد شروع به از دست دادن باورها و هویتش میكند. در فضای تهدید و ارعاب و تحقیر و وحشت, فرد زندانی به جایی میرسد كه از انجام كارهای مباح خود در گذشته, مثل مسافرت رفتن , صحبت با دوستان, مطالعه كتاب و حتی نوشیدن یك لیوان آب میوه, احساس گناه و خطا میكند.

آیا میتوان مولفه هایی را برای بهداشت روان در زندان برشمرد؟

در زندان سیاسی, طبیعتًا این مولفه ها با هدف زندانی نمودن در تضاد است. به همین دلیل در بحث نظری كمتر كشوری حاضر به تایید مقوله ” زندانی سیاسی” است.

به نظر شما, فرد شكنجه گر و یا واقف بر اعمال شكنجه چه خصوصیاتی دارد؟

در بررسی شخصیت افرادی كه در جامعه یا خانواده اعمال خشونت میكنند, مشاهده شده كه اكثر این افراد به صورت مشخصی خود قربانی خشونت بوده اند. در واقع, پدر “كتك خورده”, پدر “كتك زن ” میشود. نكته دیگری كه در بررسی و درمان افراد شكنجه شده دیده شده است, میزان اهمیتی است كه فرد شكنجه شده در شرایط خارج از زندان نیز به حرفهای شكنجه گر میدهد و لذا میتوان اینگونه نتیجه گرفت كه بین شكنجه گر و قربانی, شباهتهایی وجود دارد. مهمترین این شباهت ها این است كه به ندرت شكنجه گر و یا قربانی به خودی خود از شكنجه و یا آموزش آن صحبت میكند. هر دوی آنها با رازی یكسان كه آنان را از دنیای زندگان جدا میكند به هم وابسته اند. در واقع شكنجه گران را اگر به صورت مجموعه و یا نظام نگاه كنیم, در می یابیم كه هیچ كس شكنجه گر به دنیا نیامده است, بلكه برای شكنجه كردن “تربیت ” میشود. در واقع شكنجه گران پیشاپیش بر مبنای ملاكهایی از قبیل گسستگی از محیط فرهنگی اولیه, بیكاری, وضعیت اقتصادی ناپایدار, بی اطمینانی نسبت به آینده و . .. انتخاب میشوند و ملاكهای كاذبی مانند زورمندی, استحكام, شجاعت, هوش و . . . برای انتخاب, به خود این افراد مطرح میگردد. در شرایطی كه این افراد بیشترین ارتباط با یكدیگر, یعنی گروه شكنجه گران دارند, از ارتباط با جامعه عادی محروم میشوند.

نكته دیگر این است كه به نظر میرسد این افراد خود به نوعی دچار شستشوی مغزی شده اند و اعتقاداتی به آنها القاء شده است. پدری كه فرزند خود را به قصد تنبیه تا حد كشتن كتك میزند, برای خود توجیه دارد. شكنجه گران هم خود را توجیه میكنند و یا به تعبیری توجیه شده اند و این در ابعاد فكری ذهنی و ناخودآگاه آنهاست كه خود را محق میدانند. این را هم اضافه كنم كه خیلی از آنها در جامعه ارتباطات به ظاهر خوبی دارند. در واقع دوشخصیتی اند و كسی نمیتواند گمان كند كه مخاطب او , روی دیگری دارد كه در محل زندان آشكار میشود. به نوعی تجزیه و انفكاك شخصیت در شكنجه كنندگان و یا سیستم طراحی كننده به وجود آمده است. احتمالات دیگری هم مفروض است, از جمله اینكه سیستمی كه طراحی شكنجه میكند, ممكن است پارانوئید باشد و دنبال دشمن بگردد, ولی خود آن افراد چون توجیه ایدگولوژیك میشوند و باور پیدا میكنند, عمل مینمایند. احتمال شیوع افراد سادومازوخیستیك كه از آزار دادن افراد یا از آزار دیدن لذت میبرند, در طیف شكنجه گران مورد بررسی علمی قرار نگرفته است.

نوع مواجهه با شكنجه در كشورهای جهان سوم و كشورهای پیشرفته چگونه است؟

در كشورهای توسعه یافته چون حقوق فردی انسان و كرامت وی بیشتر مطرح است, قانون بهتر اعمال میشود و لذا اگر میخواهند با فرد برخورد كنند, حتی در جنبه های سیاسی و امنیتی و اجتماعی, ابتداء سعی میكنند اطلاعات را جمع آوری كنند و بعد بر اساس مستندات با فرد برخورد میشود. یعنی اطلاعات مستمر در دست هست و به آن دلیل ها فرد بازداشت میشود و بعد او یا خطا را میپذیرد یا نه و البته در نهایت قانون تعیین تكلیف میكند. لذا كارآگاههای خصوصی خیلی فعالند تا جمع آوری اطلاعات كنند. ولی در كشورهای جهان سوم و در حال توسه, افراد را به محض اینكه فكری یا توهمی در مورد آنها وجود داشته باشد, صرف این توهم و نظریه كافی است كه با آنها برخورد صورت گیرد.در واقع بازجویی و تحت فشار قرار دادن آنها برای اثبات فرضیه است و باید اعترافاتی در جهت تایید فرضیه گرفته شود. اگر مسئله اجتماعی باشد و مثلا كسی كشته شده باشد یا دزدی رخ داده باشد , فشار زیادی بر فرد میاید كه اقرار كند و اگر اقرار نكرد, آزاد میشود. در موارد سیاسی هم اگر اطلاعاتی به دست نیامد و اقراری وجود نداشت, مسئله شستشوی مغزی, مرحله بعدی است كه باید فرد اعترافات نادرستی را عنوان كند.

و سوال آخر این است كه اساسَا آگاهی قبلی بر مقوله شكنجه و متدها و روشهای آن تا چه حد میتواند به فرد كمك كند تا مواجهه ای غالب با پدیده داشته باشد؟

این آگاهی قبلی در نحوه مواجهه موثر هست, اما كمك زیادی نمیكند, چرا كه فرایند به گونه ای ناخودآگاه تكوین مییابد.تصور كنید كه ما به امر واقف باشیم كه اگر میكروب سیاه زخم به بدن ما وارد شود, دچار عوارض آن و مبتلا به بیماری میشویم. اما به هر حال اگر میكروب مزبور وارد بدن ما شود ,به رغم آگاهیهای قبلی مبتلا میشویم, چرا كه فرایندی ناخودآگاه رخ میدهد و میزان آگاهی تاثیر قابل توجهی برای پیشگیری از روند ابتلا به بیماری ندارد. مگر اینكه میزان آگاهی باعث شده باشد كه فرد از قبل خود را قویتر كرده باشد و دفاعهای عمیق تری بروز دهد, مثل واكسنی كه فرد از قبل آن را تزریق نموده و آماده تر است. این آمادگی قبل موثر هست, اما تاثیرش هیچ وقت صددرصد و تمام و كمال نیست.

شمش‌هاي تکذيب شده

اگر بخواهيم همين جور خلاصه عرض کنيم کانتينر 5/18 ميليارد دلاري که از طريق مرز بازرگان خاک ايران را ترک کرده بود؛ باعث شد رجب طيب اردوغان- نخست وزير ترکيه- خدا را شکر کند که چنين سرمايه‌اي به طور ناخودآگاه سر از کابينه او در آورده است! اين اتفاق در حالي به وقوع پيوسته که مقامات ايران تنها و راحت‌ترين کاري که انجام داده‌اند تکذيب چنين سرمايه‌اي است. چيزي که در همين رابطه به ذهن‌مان رسيد اين است که افراد مختلف در کشور ما به چه شکلي اينجور فرار سرمايه! از کشور را تکذيب مي‌کنند:
يک مقام دولتي: به لطف خدا در اين چهار سالي که ما آمديم اجازه نداديم که چيزي به اسم دلار وارد کشور شود چه برسد که از کشور خارج بشود! از اينها گذشته مگر نمي‌گويند اين مبلغ از مرز بازرگان خارج شده؟ خب خود آقاي بازرگان به عنوان رئيس دولت موقت پاسخ بدهد‌!
يک محمد حسين صفار هرندي: من خروج شمشکي! سرمايه از کشور را تکذيب ‌مي‌کنم. آخر ما در اين چهار سال به قدري داد زديم ‌بودجه کم داريم که بعيد مي‌دانم فردي پيدا شود و به جاي اينکه اين پول را بريزد به خزانه وزارت ارشاد بريزد به خزانه دولت اردوغان!
‌يک غلامحسين الهام: اينکه يک چنين کانتينري از کشور خارج شده باشد را تکذيب مي‌کنم. به نظر من حتي اگر چنين چيزي هم واقعيت داشته باشد يقين بدانيد که اصل خروج اين کانتينر بر مي‌گردد به اواخر دولت‌هاشمي؛ اگر هم مي‌بينيد رسيدنش به ترکيه اين همه سال طول کشيده شايد براي اين بوده که هر چند متر يک بار چرخ ماشين پنچر مي‌شده و راننده مجبور به توقف ماشين مي‌شده!
يک سردار احمدي مقدم: خروج اين يکي کانتينر را که به شدت تکذيب مي‌کنيم؛ اما به تمام رانندگاني که کانتينر دارند هشدار مي‌دهيم که بدانند 30 درصد نيروهاي ما لب مرز بازرگان ايستاده‌اند تا در صورتي که يک نفر ديگر خواست تا 5/18ميليارد دلار را از کشور خارج کند با اسپري فلفل و گاز اشک‌آور و‌ وسايلي از اين دست اجازه ندهيم خارج کند!
يک قاضي دادگاه‌هاي خانواده: من تصور مي‌کنم که يک چنين چيزي از بيخ کذب است. البته منکر اين هم نمي‌شوم که يک مردي پيدا شده باشد که براي همسرش 5/18ميليارد دلار مهريه در نظر گرفته باشد و همسرش او را تهديد کرده باشد که اگر مهريه‌ام را ندهي از ترکيه نخواهم آمد و بعد هم مرد بنده خدا مجبور به خروج اين همه سرمايه از کشور شده باشد تا همسرش را به کشور عزيزمان برگرداند! در پايان به خانواده‌ها توصيه مي‌کنم که مهريه‌هاي سنگين در نظر نگيرند!
يک بازيکن فوتبال: من هم مجبورم که تکذيب کنم چرا که اگر نکنم منشور اخلاقي فدراسيون يقه‌ام را مي‌گيرد. با اين همه تصور مي‌کنم که يکي از دو تا باشگاه‌هاي سرخابي بازيکني ترک خريده و براي اينکه پول او را براي حضور در فوتبال ايران بپردازد مجبور شده که با کانتينر يک مقدار شمش را از کشور خارج کند و بدهد به بازيکن خريداري شده!
يک حداد عادل: بنده هم مثل بقيه وجود يک چنين کانتينري را با يک چنين مبلغي تکذيب مي‌کنم. در مرحله بعدي هم عرض مي‌کنم براي اينكه اينقدر از واژه‌هاي بيگانه استفاده نکنيد؛ بهتر نيست که به جاي استفاده از واژه «دلار» بگوييد 5/18 ميليارد «تومان»!؟ و به جاي «کانتينر» بگوييد «ماشين باري»؟!
يک مرد تنهاي شب: من معمولا روزها خواب هستم و شب‌ها در مراکز خوش آب و هواي ترکيه! مي‌چرخم؛ بنابراين به عنوان يک مرد تنهاي شب اعتراف مي‌کنم که در هيچ يک از خيابان‌هاي ترکيه يک چنين چيزي را مشاهده و بلکه هم ملاحظه نکرده و بنابراين وجود يک چنين کانتينري را از بيخ تکذيب کرده و مي‌فرستم پي کارش!
يک راننده کانتينر: آخر مبلغ5/18 ميليارد دلار را بايد بدهند به يک چنين راننده‌اي که هِر را از بِر تشخيص نمي‌دهد؟! خب مي‌دادند من ببرم تا مثل هلو برسانم دست صاحبش و دست آخر هم تکذيب کنم!
يک زنداني اصلاح طلب در ترکيه: من اعتراف مي‌کنم که اين مبلغ را براي اينکه در ترکيه انقلاب مخملي راه بيندازيم دريافت کرده و مي‌خواستيم به مقدار لازم براي همه بچه‌هاي حزب شلوار مخملي تهيه کنيم! ضمنا فضاي زندان‌هاي ترکيه خيلي باحال است. من از بقيه دوستان درخواست مي‌کنم که تا مي‌توانند سطل آشغال‌هاي شهر استانبول را آتش بزنند و همين جور يک ريز انقلاب مخملي بکنند تا بگيرند و بياورندشان در زندان تا مثل ما حال کنند!
يک لباس شخصي: من به نوبه خودم تکذيب مي‌کنم و اگر کسي را ببينم که تکذيب نمي‌کند کاري مي‌کنم که رنگش مثل شمش‌هاي طلا زرد بشود!
يک جواد يساري: «من که از تو نه جهاز نه سيم و زر خواسته بودم...گفته بودم که فقط با چادر سرت بيا......!» ظاهرا خواننده مورد نظر اين ترانه را خطاب به کسي گفته که با کانتينر 5/18 ميليارد دلاري و به عشق روي او به سمت ترکيه در حرکت بوده است. اين جوري که از شعر استنباط مي‌شود ظاهرا حجاب صاحب کانتينر هم بد جوري مشکل داشته است‌!
يک مصطفي دنيزلي: من به عنوان يک سرمربي ترک تبار تکذيب مي‌کنم که يک چنين کانتينري وجود نداشته باشد. راستش را بخواهيد اين کانتينر مربوط به طلب من از باشگاه پرسپوليس بوده است که برادر آقاي انصاريفرد مرام به خرج داده و با کاميون براي اينجانب ارسال کرده‌اند!
يک رجب طيب اردوغان: بنده هم تکذيب مي‌کنم؛ اصلا يک چنين کانتينري وجود نداشته که ما بخواهيم آن را به کشور مبدا تحويل بدهيم!
يک گاليور: کاپيتان! نقشه گنج رو اشتباهي دادي؛ گنج واقعي توي يک کانتينر در حوالي مرز بازرگان ديده شده!
گالامپ يکي از شخصيت‌هاي کارتون گاليور: ما موفق نمي‌شويم که اين پول را به کشور برگردانيم؛ من مي‌دونم!.... من تکذيب مي‌کنم!
همسر راننده کانتينر: من تکذيب نمي‌کنم که شوهرم اين پول را از کشور خارج کرده ولي بايد عرض کنم شمش‌ها مهريه من بود نه آقاي اردوغان!

موسوی: بازداشت ها تاثیری بر جنبش اعتراضی در ایران ندارد

clip_image001clip_image002

ميرحسين موسوی، يکی از دو نامزد معترض انتخابات رياست جمهوری، گفته است: ادامه جنبش اعتراضی در ايران نشان می دهد که بازداشت تاثيری بر استمرار اين جنبش نداشته است.
آقای موسوی این اظهار نظر را در دیدار روز دوشنبه با گروهی از جوانان ابراز کرده است که گزارش آن از سوی سایت قلم نيوز، وب سايت رسمی مير حسين موسوی، منتشر شده است.
مير حسين موسوی در اين ديدار درباره ادامه اعتراضات گفته است: «کسانی فکر می‌کردند اگر يک عده‌ای از افراد را از احزاب و گروه‌ها که آنان مدعی بودند سران اين جريان اعتراضی هستند بگيرند، حتماً صورت مسأله پاک خواهد شد ولی زنده ماندن اين جريان در سطح ملی نشان داد که حذف فيزيکی و دستگيری‌ها بر اين حرکت اثری نمی‌گذارد و شبکه بزرگی از مردم که نسبت به خطاهای صورت گرفته معترض است آسيب نديده و به زندگی خودش ادامه می‌دهد.»
وی افزوده است: «آنچه تداوم حرکت سبز مردم را برای بازگشت به قانون اساسی و روح اصيل انقلاب اسلامی تضمين می‌کند چنين حالتی است. ما بايد بتوانيم با اتکا به سرمايه ارزشمندی که اين حالت از حرکت مردم ايجاد می‌کند و با نظم دادن آن از همه گرايش‌ها و توان‌هايی که وجود دارد برای تامين سعادت آينده کشور حداکثر استفاده را ببريم.»
وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران يک روز پس از برگزاری انتخابات رياست جمهوری ايران، در ۲۲ خردادماه، اعلام کرد که محمود احمدی نژاد اکثريت آرا را کسب کرده است.

«کسانی فکر می‌کردند اگر يک عده‌ای از افراد را از احزاب و گروه‌ها که آنان مدعی بودند سران اين جريان اعتراضی هستند بگيرند، حتماً صورت مسأله پاک خواهد شد ولی زنده ماندن اين جريان در سطح ملی نشان داد که حذف فيزيکی و دستگيری‌ها بر اين حرکت اثری نمی‌گذارد و شبکه بزرگی از مردم که نسبت به خطاهای صورت گرفته معترض است آسيب نديده و به زندگی خودش ادامه می‌دهد.»

مير حسين موسوی و مهدی کروبی با اعتراض به آنچه که تقلب و تخلف گسترده در انتخابات ناميده اند، خواستار ابطال نتيجه انتخابات رياست جمهوری شدند ولی رهبر ایران و شورای نگهبان چنین درخواستی را رد کردند.
از زمان اعلام نتايج انتخابات تاکنون تهران و برخی شهرهای ايران شاهد تظاهرات معترضان بوده است و روز چهارشنبه همزمان با مراسم تحليف محمود احمدی نژاد در مجلس، تجمع های اعتراضی در برخی از نقاط تهران رخ داده است.
به گفته مقامات جمهوری اسلامی در اعتراضات پس از انتخابات دست کم ۳۰ نفر کشته شده اند. اين در حالی است که گروه های طرفدار حقوق بشر می گويند تعداد کشته شدگان بسيار بيشتر از تعداد اعلام شده است.


وضعيت زندان ها و نحوه بازداشت ها
ميرحسين موسوی در بخش ديگری از اظهارات خود تاکيد کرد که وضعيت زندان ها و نحوه بازداشت ها نشان دهنده عمق مشکلات در ايران است.
آنخست وزیر سابق ایران گفت: «اين وضعيت که از زندان‌ها و نحوه دستگيری‌ها گفته می‌شود و يا اين دادگاه‌های کذايی که مقابل روی ماست نشان دهنده عمق مشکلاتی است که در کشور ما وجود دارد.»
عليرضا بهشتی، مشاور ميرحسين موسوی و عضو کميته پيگيری وضعيت بازداشت شدگان اخير، روز شنبه گفته بود که اين کميته تاکنون فهرستی از حدود ۱۷۰۰ نفر بازداشتی را تهيه کرده است اما مشخص نيست که چه تعداد از آنها زنده اند.
در این زمینه گزارش هایی از مرگ تعدادی از زندانیان در جریان بازجویی ها و ضرب و شتم ها منتشر شده است ولی مقامات جمهوری اسلامی تنها مرگ دو نفر به نام های محسن روح الامينی و محمد کرمانی را تایید کرده اند.
آقای موسوی در ادامه از تخلفات قانونی در روند دادرسی در پرونده بازداشت شدگان اخير انتقاد کرده است.
وی در مورد دادگاه برخی شخصيت های اصلاح طلب گفته است: «در مورد اصل اين دادگاه هم جای سؤال است و مشکلی بر مشکلات پيشين جامعه افزوده شده است.»
آقای موسوی همچنین هرگونه ارتباط بازداشت شدگان با خارج از کشور را رد کرد.
نامزد معترض انتخابات در اين زمينه گفت: «اين اتهامات بی‌پايه در حالی ايراد می‌شود که ما دائم تأکيد می‌کنيم که مسائل ما مسأئل ملی و داخلی است و ربطی به بيگانگان ندارد. حتی ايرانيان خارج از کشور هم در حمايتی که از حرکت مردم در داخل کشور کردند به خارجی‌ها پيوند نخوردند.»
وی افزود: «اين حس در حرکت مردم ما خيلی قوی بود و بايد اين رويکرد را تشديد کنيم. چرا که درونمايه‌ اين حرکت تقويت هويت ملی ماست که در ذات خود نمی‌تواند بدون اجتناب از بيگانه شکل بگيرد. مسأئل ما در پيوند با بيگانه حل نمی شود و اين را به عنوان يک اصل بايستی بپذيريم. مخصوصاً تجربيات ۲۰۰ ساله گذشته ما نشان می دهد که لازم است ما در اين زمينه مراقبت داشته باشيم.»
بسياری از چهره های سرشناس اصلاح طلب پس از انتخابات رياست جمهوری بازداشت شده اند و تعدادی از آنها از جمله محمدعلی ابطحی، معان رييس جمهور در دوران محمد خاتمی، محسن ميردامادی، دبيرکل جبهه مشارکت و از دانشجويان پيرو خط امام، بهزاد نبوی، از اعضای مجاهدين انقلاب و وزير در کابينه محمدعلی رجايی و حضور در دو کابينه آيت الله علی خامنه ای، عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت محمد خاتمی، به همراه دهها نفر ديگر به شرکت در «کودتای مخملی» متهم شده اند.
دادگاه اين افراد به همراه دهها نفر ديگر که از آنها با عنوان «عوامل اغتشاش و آشوب» پس از انتخابات رياست جمهوری نام برده شده، صبح روز شنبه در سالن اجتماعات اداره کل دادگستری تهران برگزار شد و قرار است روز پنجشنبه نيز جلسه دوم آن برگزار شود.

آيت الله صانعى: منتشر كنندگان اعترافات كيفر عمل خائنانه خود را خواهند ديد

fd18a0e038bdf2fcf5e82a7f8f315faee688a0d4405404059b92c437d506111dbf07a07151c4794a3da1f440f94d9ebb128173c384eff6adf5673f8f07dcc9a5de7f381b309c84cd5dd688e86

آيت الله يوسف صانعى، از مراجع تقليد شيعه در قم، با انتقاد از سركوب هاى پس از انتخابات رياست جمهورى در ايران، اعتراف متهمان به «انقلاب مخملى» را بى ارزش دانست.
قوه قضاييه جمهورى اسلامى ايران روز شنبه دادگاه يكصد نفر از افرادى كه به ايجاد نا آرامى پس از انتخابات و اقدام براى «كودتاى مخملى»  متهم شده اند را برگزار كرد.
در اين دادگاه افراد سرشناسى چون محمد على ابطحى، معاون رييس جمهور سابق ايران، محسن ميردامادى، دبير كل جبهه مشاركت، بهزاد نبوى، از اعضاى مجاهدين انقلاب و وزير در كابينه محمدعلى رجايى و عبدالله رمضان زاده، سخنگوى دولت محمد خاتمى، حاضر شدند.
محمد على ابطحى و محمد عطريانفر، عضو حزب كارگزاران سازندگى، در حالى كه وزن خود را از دست داده بودند در دادگاه مواضعى با عنوان «اعتراف» و بر خلاف ديدگاه هاى قبلى خود در باره نحوه برگزارى انتخابات رياست جمهورى دهم بر زبان آوردند.
آيت الله صانعى در بيانيه روز چهارشنبه خود با اعلام اينكه برگزارى دادگاه اين متهمان «در نظام قضايى جهان كم سابقه است» گفته است: «همه كسانى كه به نحوى در نشر اين گونه اعتراف ها دخيل بوده اند، در گناه آن ها شريك و سهيم مى باشند و همه آن ها مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروى مردم هستند.»
وى افزوده است: اين افراد «خواه ناخواه در زمانى نه چندان دور، قبل از جزاى آخرت، كيفر و جزاى عمل خائنانه خود را در اين دنيا و در محكمه اى صالح و عادلانه خواهند ديد.»

«همه كسانى كه به نحوى در نشر اين گونه اعتراف ها دخيل بوده اند، در گناه آن ها شريك و سهيم مى باشند و همه آن ها مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروى مردم هستند.»
آیت الله یوسف صانعی

اين مرجع تقليد خواستار بى اعتنايى به اين اعتراف ها شده و گفته است: «ترتيب اثر دادن به آن ها هر چند بسيار ناچيز باشد، اعتماد و اعتنا به ظالمين به حقوق ملت و كرامت انسان ها بوده و مخالفتى روشن و آشكار با قرآن و وحى و حكم الهى مى باشد.»
آيت الله صانعى، اعتراف هاى گرفته شده را «بى ارزش» خوانده، «آن هم تنها به اين دليل كه در زندان گرفته شده و حسب فرموده امير المؤمنين (عليه السلام) اقرار در زندان و حبس اعتبار نداشته و ندارد.»
در جريان اعتراض هاى خيابانى به نتيجه انتخابات رياست جمهورى كه هنوز به صورت پراكنده ادامه دارد صدها نفر از فعالان سياسى، مدنى، روزنامه نگاران و معترضان عادى بازداشت شده اند.
قرار بود دومين دادگاه متهمان به اغتشاش و آشوب هاى خيابانى روز پنجشنبه در تهران برگزار شود ولى اين دادگاه به دلايل نامعلوم تا روز شنبه به تعويق افتاده است.
محاكمه فعالان سياسى اصلاح طلب كه با پخش اظهارات آنها در تلويزيون دولتى ايران همراه شده است انتقادهاى گسترده اى را به دنبال داشته و منتقدين، اعترافات متهمان را فاقد اعتبار و ناشى از فشارهاى روحى و جسمى به آنها عنوان كرده اند.
حزب كارگزاران سازندگى كه به اكبر هاشمى رفسنجانى نزديك است نیز در بيانيه جداگانه اى، برگزارى دادگاه روز شنبه را «عجولانه و بدون تشريفات قانونى» دانسته و گفته است: «اين دادگاه به جاى كيفرخواست حقوقى با قرائت يك بيانيه سياسى تمام عيار آغاز و بدون رعايت تشريفات قانونى از جمله حقوق بر حق افراد در انتخاب وكيل ادامه يافت.»
اين حزب با دعوت مسئولان به «اعتدال» تاكيد كرده است: «ادامه برخورد هاى غير قانونى با فرزندان در بند انقلاب و نظام و استفاده ابزارى از ايشان براى اعلام مواضعى كه هيچ ارزشى قانونى و حقوقى و مبناى شرعى نداشته و بستن همه راه هاى حقوقى ملت ، باعث پيچيده تر شدن اوضاع و افزايش نگرانى عمومى خواهد شد.»
فعالان سياسى در ايران گفته اند كه هدف از برگزارى اين دادگاه، «انحراف افكار عمومى» از اتفاقاتى است كه در بازداشتگاه هاى ايران عليه دستگير شدگان حوادث پس از انتخابات رخ داده است.
مقام هاى جمهورى اسلامى ايران مرگ حداقل دو نفر را در اين بازداشتگاه ها تاييد كرده و بازداشتگاه كهريزك وابسته به نيروى انتظامى نيز به دليل آنچه «غير استاندارد» بودن خوانده شده از سوى رهبر جمهورى اسلامى ايران تعطيل شده است.
اين در حالى است كه هنوز از سرنوشت صدها زندانى حوادث اخیر هيچ خبرى منتشر نشده است.

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

يک ايراني جزو ده ثروتمند جهان

موضوع خروج 18 ميليارد دلار سرمايه از ايران و ورود آن به ترکيه طي چند روز گذشته بازتاب هاي مختلفي را به دنبال داشته است. « اسماعيل صفاريان نسب» نامي است که در صدر پرونده کانتينر 18 ميليارد دلاري برده مي شود. به گزارش«فردا» اسماعيل صفاريان نسب تاجر ايراني که 18.5 ميليارد دلار از دارايي خود را در مهرماه سال گذشته از ايران خارج و به ترکيه منتقل کرده در واقع دهمين ثروتمند جهان است.
اگر چه وي از افرادي بوده که دوست داشته ثروت خود را از روش هاي غير معمول و به صورت کانتينري منتقل کند اما از شواهد پيداست که وي بخشي يا تمام ثروت خود را به ميزان 18.5 ميليارد دلار شامل 7.5 ميليارد دلار وجه نقد و يک تريلي حامل 20 تن شمش طلا به بهانه سرمايه گذاري در ترکيه از ايران خارج کرده است. «سنول اوزل» وکيل ترک اين بازرگان ايراني در گفت وگو با شبکه تلويزيوني «D» ترکيه تاکيد کرده: صفاريان نسب اين مقدار پول و طلا را از طرق قانوني به ترکيه منتقل کرده و هفتم اکتبر 2008 تحويل گمرک آنکارا داده است. به گفته وي کانتينر مربوطه حاوي 7.5 ميليارد دلار پول و 11 ميليارد دلار شمش طلا بوده است. اوزل افزود: صفاريان نسب در آينده نزديک براي گفت وگو با مقام هاي ترک به آنکارا سفر خواهد کرد.
چنانچه ادعاي وکيل صفاريان نسب درست بوده باشد موکل وي بدون احتساب ديگر ثروت هاي منقول و غير منقول خود از ثروتمندان جهان است و به تعبير ديگربراي اولين بار يک ايراني در جمع 10 ثروتمند جهان جاي گرفته است.
البته تفاوت وي با ديگر ثروتمندان جهان آن است که منبع پول وي معلوم و مشخص نيست و اينکه اين ميزان پول از طريق چه نوع تجارتي به دست آمده يا خلق شده است.
علت اين که وي در ليست ثروتمندترين افراد جهان در سال 2009 از قلم افتاده احتمالا به همين خاطر بوده که حتي گردش حساب هاي وي در بانکها نيز مشخص نبوده است همچنين وي هيچ نوع سرمايه گذاري رسمي و شفافي نيز در ديگر کشورها نداشته تا مشخص شود ثروت وي آن سوي مرزها چقدر و از چه راهي است. احتمال مي رود وي چندان تمايلي به استفاده از بانک ها براي انتقال پول هايش نداشته است.
در حالي که مقامات ارشد دولتي ايران در خصوص خروج 18.5 ميليارد دلار هيچ واکنشي نشان نداده اند، حياتي يازيچي وزير کشور ترکيه با رد خبر فوق آن را اشتباه و بي اساس دانست.
همچنين خبرگزاري آناتولي ترکيه به نقل از مقام هاي گمرک ترکيه اعلام کرد: کانتينري با مشخصات فوق هرگز وارد خاک ترکيه نشده است.
از سوي ديگر گمرک ايران نيز خروج اين کانتينر را از مبادي قانوني تکذيب کرد. گمرک ايران در بيانيه اي اعلام کرد مطالب منتشرشده در رسانه ها درباره انتقال پول و طلا به خارج را از مبادي رسمي تکذيب مي کند. محمد بهبودي آهني سخنگوي گمرک ايران با اعلام اين خبر افزود: بعد از بررسي هاي انجام شده توسط گمرک ايران درخصوص اين موضوع، مشخص شد ادعاي مطرح شده تحت عنوان انتقال 18.5 ميليارد پول و طلا به خارج از کشور صحت ندارد.
اما از سخنان وکيل صفاريان نسب به نظر مي رسد چنين سرمايه اي قطعا از ايران خارج شده است.
سايت تابناک نوشت: اين محموله حيرت آور که قطعا از مرز بازرگان و همچنين گمرک اين نقطه مرزي گذر کرده، اين پرسش را پديد آورده است که چگونه چنين محموله باارزشي، با اين همه تدابير حفاظتي گمرک و مرزباني، موفق به خروج از ايران شده است.
در همين حال پرهام معاون امور بين الملل گمرک ايران نيز گفت: براي خروج طلا از کشور بايد ابتدا از بانک مرکزي مجوز دريافت شود و براي اين کار بانک مرکزي نيز اندازه و حدودي را مشخص مي کند.
وي ادامه مي دهد: تا به حال من در عمرم در گمرک نديدم که يک تن طلا صادر شود، چه برسد به اين ميزاني که اعلام شده بود. مگر اينکه اينچنين چيزي در سطح بين الملل باشد يا اينکه رئيس جمهوري دستور آن را بدهد که آن هم تشکيلات خود را دارد.
البته برخي سايت ها و اخبار غير رسمي نيز براي سو» استفاده از اين مساله مدعي شدند که صفاريان نسب از دوستان برخي مسوولين است. البته حجم اقتصاد زيرزميني ايران حدود 45 درصد است و بنابراين خروج چنين سرمايه اي از کشورچندان بعيد نيست .
يکي از دلايلي که انگيزه انتقال سرمايه عظيم 18.5 ميليارد دلاري را باعث شده قانوني است که به راحتي امکان پولشويي را از طريق ترکيه فراهم مي کند.
به گزارش کانال Dترکيه، دولت اين کشور براي کاهش آثار منفي بحران اقتصادي جهان بر اقتصاد ترکيه قوانين و مقررات جديدي جهت جذب سرمايه هاي خارجي وضع کرده است.
اين مقررات که از آن تحت عنوان «قانون چمدان» ياد مي شود، ورود هر مقدار سرمايه از هر کشور و به هر شکل را به ترکيه مجاز مي شمارد.
وضع چنين قانوني باعث شد تا رجب طيب اردوغان نخست وزير ترکيه که پس از جنگ 22 روزه غزه دراجلاس داووس شجاعانه اسرائيل را شديدا مورد انتقاد قرار داد در سخنراني هاي اخير خود انتقال مقادير کلان سرمايه به اين کشور را نشانه موفقيت دولت خود در جذب سرمايه هاي خارجي با وجود بحران مالي و رکود اقتصادي جهان دانسته است.  براساس اعلام اين شبکه تلويزيوني در صورت اصرار صفاريان نسب به خروج سرمايه اش از ترکيه، شکاف عميقي در ترازنامه بانک مرکزي اين کشور به وجود خواهد آمد و اين بانک را با مشکلات بزرگي مواجه خواهد ساخت.

    واکنش سخنگوي وزارت امور خارجه

حسن قشقاوي در خصوص خبر منتشره پيرامون توقيف يک کانتينر ايراني حامل طلا و ارز توسط گمرک ترکيه گفت: متعاقب انتشار اين خبر توسط بعضي از رسانه ها به نقل از يک وکيل دادگستري ترکيه، سفارت جمهوري اسلامي در آنکارا به صورت جدي پيگير موضوع بوده و در ملاقات و رايزني با مقامات ترکيه، در حال بررسي و روشن کردن صحت و سقم خبر فوق مي باشد.  به گزارش ايسنا، حسن قشقاوي سخنگوي وزارت امور خارجه افزود: مسوولين ذي ربط در ترکيه تاکنون نسبت به اين خبر که در حد يک ادعا است، اظهار بي اطلاعي کرده اند، با وجود اين، وزارت امور خارجه به منظور شفاف سازي در سلسله اقدامات متعدد موضوع را همچنان در دست بررسي دارد.  بديهي است نهادها و مراجع داخلي نيز بررسي هاي مقتضي را انجام داده و اطلاع رساني لازم را به عمل مي آورند.  قشقاوي در ادامه آورد: حراست از منافع ملي جمهوري اسلامي ايران در خارج از کشور از جمله اهداف وزارت امور خارجه است و اين وزارتخانه به سهم خود در نهايت دقت و تيزبيني هر مساله اي را در اين چارچوب مورد پيگيري قرار مي دهد.

واکنش بانک مرکزي به ماجراي خروج 18.5 ميليارد دلاري از کشور 

قائم مقام بانک مرکزي اعلام کرد ابعاد خبر خروج 18.5 ميليارد دلار ارز و طلا از کشور توسط يک کاميون داراي ابهامات زيادي است.
به گزارش مهر، حسن قضاوي در گفت وگو با خبرنگاران مهر و ايرنا در خصوص خروج 18.5 ميليارد دلار ارز و شمش طلا از کشور گفت: تصور اين موضوع بسيار دشوار است.
قائم مقام بانک مرکزي افزود: 20 تن طلا تقريبا نيم ميليارد دلار مي شود ، آنچه در رسانه ها مطرح شده، اين است که 20 تن طلا به ارزش 11 ميليارد دلار از کشور خارج شده، اين رقم بي معناست.
وي اضافه کرد: معمولا حجم طلايي که مي توان در يک کاميون جاي داد حداکثر حدود 20 تن است، بنابراين 11 ميليارد دلار طلا به تعداد زيادي کاميون نياز دارد.
قضاوي در مورد حجم اسکناس 7.5 ميليارد دلاري نيز که در اين خصوص مطرح شده است، عنوان کرد: 7.5 ميليارد دلار به تعداد متعددي کاميون براي حمل نياز دارد.
وي اضافه کرد: علاوه بر اين، قابل تصور نيست که اين مقدار اسکناس دلاري را کسي در اختيار داشته باشد حتي يک کشور ذخاير اسکناس خارجي که نگهداري مي کند، به اين حد نيست چه رسد به اينکه يک شخص چنين حجم از ذخاير اسکناس دلاري را در اختيار داشته باشد.
قائم مقام بانک مرکزي با بيان اينکه ابعاد مختلف اين خبر داراي ابهامات زيادي است، گفت: به اين ترتيب نمي توان اظهار نظر مسجلي در اين خصوص کرد.
به گفته قضاوي، آنچه که مي توان گفت اين است که ابهامات اين خبر به قدري زياد است که نمي شود در موردش اظهار نظر صريحي را کرد.
وي خاطر نشان کرد: بايد اخبار و اطلاعات بيشتري را داشت تا بتوان نسبت به صحت آن اظهار نظر کرد.

“جبهه مشارکت” بر انجام تقلب گسترده و عدم مشروعیت دولت برآمده از آن پافشاری می نماییم

در بیانیه جبهه مشارکت اعلام شد:
بر انجام تقلب گسترده و عدم مشروعیت دولت برآمده از آن پافشاری می نماییم

جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای ضمن اعلام انزجاز از رفتارهای سرکوبگرایانه و دادگاه های نمایشی، تاکید کرد همچنان معتقد است تقلبات گسترده ای در انتخابات رخ داده است.

به گزارش نوروز، متن این بیانیه بدین شرح می باشد:

و هر کس به خدا ایمان دارد و اعمالش نیکوست از هیچ ستم و آسیبی بیمناک نخواهد بود ( سوره طه، آیه 112).
این روزها که میهن و مردم ما روزهای سرنوشت سازی را سپری می کنند شاهد حوادث و رخدادهای بس تلخ و دردناک اما عبرت آموز و راهگشا و فیصله بخشی هستیم. جمهوری اسلامی ایران که حاصل بیش از صد سال مبارزات و مجاهدات مردم ایران رهبری به عالمان دینی و رجال سیاسی روشن ضمیر برای دستیابی به حکومت مشروطه و قانون و مردمسالاری و آزادی و پیشترفت و امنیت و رفاه و... است، و در سایه پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری بی بدیل مرجع گرانقدر و مجاهد کبیر امام خمینی تحقق یافته است، و قرار بوده که تجلی حاکمیت ارزشهای الهی و اخلاقی در عرصه عمل حیات سیاسی و اجتماعی ایران باشد در آستانه ورود به دهه چهارم عمرش عملکردهایی را از خود به نمایش گذاشته است که نه تنها هیچ قرابتی با این ارزشهای الهی و اخلاقی ندارد بلکه با عرف های جاری عقلانی در عرصه حکومتهای مردمسالار و حتی شبه مردمسالار منطبق نیست و فقط به رفتار حکومتهای طاغوتی استبدادی شباهت دارد. و جمهوری اسلامی ایران بر پایه آموزه های دینی آمده بود که بندگان خدا را از بندگی بندگان رهایی بخشیده و آزاد کند و همه را به توحید و خداپرستی رهنمون شود و نظامی بر بنیاد عدل و داد سامان دهد. از این رو محتوا و جوهره نظام اسلامی نمی تواند جز بر پایه پذیرش داوطلبانه و اطاعت رضایتمندانه شهروندان و رابطه محبت آمیز دو سویه بین حکومتگران و حکومت شوندگان باشد و به همین دلیل بود که امام خمینی در تاسیس این نظام پس از پیروزی انقلاب به رای مردم رجوع کرد و پس از آن نیز با رای مردم به تدوین و تصویب قانون اساسی و استقرار نهادهای قانونی اقدام کرد و در سیره عملی خود همواره بر میزان بودن رای ملت و اجرای بی کم و کاست قانون تاکید داشت. متاسفانه قصه پر غصه قانون گریزی و تفسیر قانون بنفع حاکمیت و به ضرر حقوق ملت و شهروندی و فاصله گیری از میزان بودن رای ملت از زمان رحلت آن یگانه دوران آغاز و به تدریج به اینجا رسید که امروز دیگر براحتی رای ملت را جابجا می کنند و اگر مردم به شیوه ای کاملا قانونی و بگونه ای مسالمت آمیز و مدنی نسبت بدین رخداد اعتراض و راهپیمایی کردند آنها را اغتشاشگر و آشوب طلب و وابسته به بیگانه لقب داده و با شدیدترین وجه با آنها برخورد کرده و حتی آنان را به گلوله بسته و به قتل می رسانند. سوگمندانه باید گفت حکومتی که آمده بود تا پناه مردم باشد در مقابل ظلم و جور و اقامه کننده عدل، امروز فریاد عدالت خواهی مردم را با سرکوب پاسخ می دهد. و حکومتی که آمده بود درس آزادی و آزادگی به همه بندگان خدا بدهد امروز تحمل آزادیخواهی مردم را ندارد و...و از همه غم انگیزتر و تعجب برانگیزتر اینکه دست اندرکاران امر برای مهار اوضاع سراسیمه به بازداشت و زندانی کردن افراد و چهره هایی از نیروهای سیاسی دست می زنند که در همه سالهای گذشته هم و غمی جز اصلاح در درون نظام مشی ای نداشته اند ! و حال که آش پخته آنان آنچنان شور گشته است که صدای برخی همقطاران کمتر وابسته شان را درآورده است می خواهند با تشکیل دادگاههای نمایشی براین تقلب بزرگ سرپوش نهند و از زبان این آزادگان دربند اقرار و اعتراف بگیرند که در این انتخابات تقلب نشده است!

جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن ابراز تاسف از اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران بدین جا رسیده است که برای مشروعیت بخشیدن به انتخابات و دولت باید به برگزاری دادگاهی ،که به لحاظ شکلی و محتوایی هیچگونه انطباقی با قوانین و موازین حقوقی جاری مورد قبول حاکمان ندارد و خود مظهر بیداد است ، تمسک و مبادرت کند تا از زبان زندانیانی دربند برصحت انتخابات و عدم تقلب اقرار و اعتراف بگیرد! جبهه مشارکت با اعلام انزجار و محکومیت نسبت به همه رفتارهای سرکوبگرانه و خلاف قانون انجام شده در روزهای پس از انتخابات به ویژه بازداشت فعالان سیاسی و افراد معترض و برگزاری دادگاههای نمایشی، بر مواضع قبلی اعلام شده خود در انتخابات مبنی بر انجام تقلب گسترده و عدم مشروعیت دولت برآمده از آن پافشاری می نماید و به یاران و همفکران آزاده دربند پیام می دهد که انجام این دادگاهها و هرآنچه در آن به عنوان اقرار و اعتراف بیان می شود از نظر ما نمایشی بیش نیست و اهمیتی ندارد و شما را به وعده خداوند مستتر در آیه صدر این بیانیه بشارت می دهیم که گزند و آسیبی متوجه شما مومنان صالح و نیکوکار نخواهد و باز این آیه الهی که :" و بزودی کسانی که ظلم کردند درخواهند یافت که ستم دیدگان پیروز خواهند شد." در عین حال به دست اندکاران امور هشدار و انذار می دهیم که با عبرت گیری از تاریخ و بازگشت به آموزه های دینی راه اصلاح را به روی نظام سیاسی گشاده دارند و با قبول میزان بودن رای ملت مسیر آشتی با معترضان را در پیش گیرند تا در این روزگار وانفسا و رقابت نفس گیر کشورها در عرصه جهانی برای پیشترفت و توسعه میهن ماهم بتواند با استفاده از همه توان و سرمایه انسانی و ملی اش در این مسابقه حضور یابد و قطعا دست یافتن به پیشترفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب جز با مشارکت قاطبه ملت خواب و خیالی بیش نیست.

جبهه مشارکت ایران اسلامی
14/5/1388

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

اردوغان: خدا را شاكرم چنين سرمايه‌اي به چنگ آورديم(سرمایه ما کجا می رود؟)

18 ميليارد و 500 ميليون دلار سرمايه ايرانيان، 10 ماه پيش از مرز بازرگان خارج شد و در حوادث پس از 22 خرداد به فراموشي سپرده شد. در حالي كه رسانه‌هاي ترك بيش از خبرنگاران ايراني به كنكاش پيرامون سرنوشت كانتينر 5/18 ميليارد دلاري پرداخته‌اند اما هنوز پرسش‌هايي چون، اين سرمايه هنگفت از چه راهي به دست آمده بود؟ به چه دليل از طريق مرز زميني حمل شد؟ چرا به خاك تركيه منتقل شد؟ و چرا در گمرك دو كشور به ثبت نرسيد؟ بي پاسخ مانده است. مقامات دو كشور همسايه اما در اين مدت وجود چنين كانتينري را تكذيب كرده‌اند. پس اسماعيل صفاريان‌نسب كيست؟ كسي كه تصوير گذرنامه‌اش را تلويزيون D تركيه به نمايش گذاشت؟
بازرگان گمنام يا صاحب ثروت ملي
20 تن شمس طلا به ارزش 11 ميليارد دلار به همراه 7 ميليارد و 500 ميليون دلار وجه نقد، در يك در كانتينر روز 15 مهر سال گذشته برابر با 7 اكتبر 2008 ميلادي خاك ايران را از طريق مرز بازرگان ترك كرد. اسماعيل صفاريان نسب مدعي است كه اين محموله به وي تعلق دارد. كانتينري كه ورودش به تركيه سبب شد تا رجب طيب اردوغان نخست‌وزير اسلام‌گراي اين كشور در يكي از كنگره‌هاي حزب عدالت و توسعه «خداوند» را شاكر شود كه در شرايط بحران جهاني اقتصاد، چنين سرمايه‌اي در دامان كشورش نشسته است. اردوغان گفت خدا را شاكرم كه در شرايط بحران جهاني چنين حجم سرمايه‌اي به دست آورديم. صفاريان نسب كه كانتينر را در اسارت ترك‌ها مي‌بيند و با انكار عالي‌ترين مقامات اين كشور بر سر وجود آن رو به روست با ياري وكيل ترك خود «شنول اوزن» در تلاش آزادسازي اين سرمايه هنگفت است.
وكيل اين بازرگان گمنام به رسانه‌هاي ترك گفته است سندي دارد كه اثبات مي‌كند اين كانتينر در گمرك آنكارا به ثبت رسيده، حال آنكه نه‌تنها گمرك آنكارا بلكه گمرك جمهوري اسلامي نيز خروج چنين كانتينري را از مرز تكذيب مي‌كند.
وكيل ترك اما به روزنامه‌هاي تركيه گفته است كه شمش‌ها و دلار‌ها در انباري متعلق به بازرسي گمرك اين كشور و در نزديكي فرودگاه آنكارا ضبط شده است. خبرها حاكي است كه صفاريان نسب اكنون در ايران است. اين در حالي است كه افكار عمومي نسبت به وجود چنين شخصي خوش‌بين نيست. تلويزيون خصوصي D تركيه اما گذرنامه چنين فردي را در برابر دوربين خود گرفته است.
سياست چمدان، كانتينر را بلعيد
در پي بروز بحران جهاني اقتصاد و در معرض آسيب قرار گرفتن كشورهاي ضعيف‌تر اقتصادي چون تركيه، اين كشور تصميم به اخذ سياست درهاي باز اقتصادي گرفت. با تغيير قوانين گمركي و برداشتن موانع ورود و خروج سرمايه به تركيه، اعلام شد كه هر ميزان سرمايه، به هر شكل و به هر شيوه و از هر كشور مجاز است كه به دور از هر ممانعتي به اين كشور وارد شود. اتخاذ اين سياست اقتصادي از سوي ترك‌ها سياست چمدان نام گرفت. كانتينر 5/18 ميليارد دلاري پس از اعلام اين سياست اقتصادي بود كه خاك ايران را به مقصد قونيه و سپس آنكارا ترك گفت. كانتينري كه تنها وجوه نقد آن معادل 20 درصد درآمد سالانه ارزي حاصل از فروش نفت خام ايران است.
روزنامه‌هاي حريت و مليت در كشور همسايه ايران بسيار كوشيده‌اند تا پرده از راز فقدان اين كانتينر بردارند اما تا كنون بيش از آنچه در اين گزارش آمده، خبري در دست نيست. تكذيب بانك مركزي، گمرك و وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي در اين باره بيش از پيش به ابهام‌هاي موجود دامن زده است.
شادماني سال گذشته دبيركل حزب عدالت و توسعه از ورود اين سفير مقاومت اقتصادي اما فيلم كوتاهي است كه به همراه تصوير 20 تن شمش طلا در سايت مشهور و پر بيننده «يوتيوب» موجود است. رسانه‌هاي ترك خلاف تكذيب دولتي‌ها اما از كنكاش خبري خود نكاسته‌اند.
خروج سرمايه چون نوشيدن آب
كارشناسان اقتصاد بر اين باورند كه اين ميزان سرمايه نمي‌تواند از سيستم بانكي ايران خارج شده باشد چراكه برداشت 5/18 ميليارد دلار چه به صورت پشتوانه و چه در قالب وجه نقد، شوك مهيبي را به اقتصاد ايران وارد مي‌كند. همچنين با توجه به روابط بانكي مطلوب ميان دو كشور، نقل و انتقال سرمايه به صورت حواله خارجي راه معقول و عرف است و نيازي به استفاده از مرز زميني نيست. با اين همه برخي ديگر از كارشناسان ضمن تاييد اينكه سرمايه خارج شده در سيستم بانكي كشور جريان نداشته است، نكته مهم ديگري را اشاره مي‌كنند. اين موضوع كه 7 ميليارد و 500 ميليون دلار رقمي نيست كه در بازار ارز توسط شخصي كه خود را بازرگان مي‌نامد قابل تهيه باشد همچنان افكار را به خود وا داشته است.
تلويزيون غير دولتي D اگر چه بمب خبري خود را دير به ميدان آورد اما ايرانيان در اقصي نقاط جهان خواهان روشن شدن ماجرا هستند. حوادث سياسي پس از 22 خرداد اگر يك طرف ترازوي اخبار جاري باشد به نظر مي‌رسد مردم به كفه ديگر يعني اقتصاد همچنان توجه نشان مي‌دهند حتي اگر دو كشور همسايه، جا به جايي 18 ميليارد و 500 ميليون دلار را انكار كنند.

سيدحسن خمينی ديروز در تهران بود اما در مراسم تنفيذ شرکت نکرد

نوه امام خمينی (ره) صبح روز گذشته از سفر چند روزه خود به پاکستان به تهران بازگشت.

يک منبع آگاه به خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام (ره مجلس «پارلمان‌نيوز» گفت:« سفر حجت الاسلام سيدحسن خمينی بر خلاف برخی اخبار که عنوان شده بود ايشان به خاطر عدم حضور در مراسم تنفيذ به خارج از کشور رفته‌اند، به دلايل ديگری بوده است.»

وی ادامه داد: «يادگار حضرت امام راحل صبح روزگذشته به تهران بازگشت.»

به گزارش پارلمان‌نيوز، بدين ترتيب سيدحسن خمينی با وجودی که روزگذشته در تهران بوده ترجيح داده همانند بسياری از ياران امام خمينی (ره) از جمله آيت الله هاشمی رفسنجانی، حج الاسلام خاتمی، ناطق‌نوری و کروبی، مهندس ميرحسين موسوی و ده ها چهره ديگر در مراسم تنفيذ حکم رياست جمهوری محمود احمدی‌نژاد حاضر نشود.

ما هم به آزادی باور داریم ، ما را هم محاکمه کنید…

جنبش سبز در دادگاه نمایشی پنج شنبه حاضر خواهد بود

دادگاهی برگزار شده است که نه تنها حذف کل جریان اصلاح طلبی ایران را به بهانه خنده دار انقلاب مخملی هدف قرار داده، که ظاهرا طراحان آن سودای تسویه حسابی بزرگ با همه آن کسانی را در سر می پرورانند که خود بهتر از هرکسی میدانند با حذف ایشان ، انقلاب راستین سال پنجاه و هفت ، تمام – و تمام – هویت خود را از دست خواهد داد. هویتی که "آزادی" وجه اصلی و فلسفه اصلی پیدایش ، تکوین و پیروزی آن بود.

آنچه که در دادگاه نخست گذشت نه هویت اصیل ، ریشه دار و بالنده جریان اصلاح طلبی ایران را مورد تخدیش قرارداد و نه توانست خدشه ای به چهره های شاخص این جریان، به عنوان فرزندان راستین انقلاب آزادی محور سال پنجاه و هفت وارد کند. ما حصل این نمایش خنده دار و صد البته تاسف آور، هشداری بود به همه جریانات خارج از از اردوگاه اصلاح طلبی ، در مورد سرنوشتی که ابراز وجود در مقابل تمامیت خواهان متکی به قدرت اسلحه به دنبال خواهد داشت.

بر اساس اعلام رسانه های وابسته به جریان اقتدار گرا، فاز بعدی این کمدی سیاه قرار است روز پنج شنبه و به گفته مقامات قضایی به صورت علنی برگزار شود.

اعلام برگزاری علنی این دادگاه – اگر همانند کلیت آن صرفا نمایشی دیگر در جهت تحمیق افکار عمومی نباشد – لوازم و بایست هایی دارد که طراحان و مجریان این دادگاه را در معرض آزمونی جدی قرار خواهد داد .

اگر این دادگاه قرار است دوستان ما را به جرم اعتقادات و رفتار هایی که ما از آنان سراغ داریم و نه آنچه که تحت فشارهای آشکار و پنهان دوران زندان ، مجبور به واگویی آن شده اند، محاکمه کند، ما نیز خود را در جرم ناکرده آنان شریک می دانیم و حق داریم نه صرفا به عنوان تماشاگر این نمایش شوم ، که به اتهام آزادی خواهی و به جرم مطالبه آرمان های امام راحل(ره) و شعار های اصلی انقلاب ، در جایگاه متهمین این بیدادگاه ، کنار برادرانمان بنشینیم و خود را در این افتخار شریک بدانیم.

ما مثل همه آنهایی فکر می کنیم که وارثان اصیل این انقلابند و شما همه قدرتتان را به کار بسته اید تا حق آنها را از ایشان بستانید. ما حق داریم اگر لباس خاکستری رنگ زندان ، تاوان تلاش برای تجری رای ملت است، آن را بر تن خویش ببینیم و به آن ببالیم.

اگر خیالتان راحت است از موفقیت آمیز بودن سناریویی که جمهوریت و اسلامیت نظام مقدس جمهوری اسلامی را هدف قرار داده، ما هم به جمهوری اسلامی، "نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم" اعتقاد داریم و ظاهرا همین دلیل برایتان کافی است تا ما هم کنار پر افتخار ترین فرزندان انقلاب بنشینیم و کیفرخواست خنده دارتان را گوش کنیم.

برگزاری علنی دادگاه ، معنی دارد . یعنی ما حق داریم آنجا باشیم و ببینیم در نظامی که میراث خون هزاران شهید و ثمره خون دل خوردن های امام راحل (ره) است ، چه بر سر ریشه دارترین فرزندان انقلاب می آید.

ما روز پنج شنبه به دادگاه علنی شما می آییم چون ما هم مثل نبوی و میردامادی و تاج زاده و ابطحی و امین زاده و عرب سرخی و رمضانزاده و طبا طبایی و شریعتی و همه آنها که افتخار در زندان شما بودن را دارند، باور داریم که "آزادی" آرمان انقلاب بود.

ما پنج شنبه به بیدادگاه علنی شما می آییم . چون ما هم به آزادی فکر می کنیم و این روزها این جرم سنگینی است...

گمرک ایران به نقل از پینوکیو گفت خبر خروج شمش طلا از ایران صحت ندارد….

shemsh

باز هم پیکر شهیدی دیگر!!!

تنش سخت مثل سنگ شده‌ نتيجه 50 روز حبس در سردخانه است (سردخانه همان زندان مردگان است؟). غسالها به سختي برش مي‌گرداندند بدن يخ‌زده‌اش در گودي سنگ غسل جا نمي‌شود. بدنش باد كرده و متورم است، سرتاسر سينه زير گردن تا ناف، از اين شانه تا آن شانه، صليب‌وار شكافته شده انگار كالبد شكافي‌اش كرده‌‌‌اند شايد هم دنبال گلوله بوده‌اند. يك دايره كوچك روي سينه چپ، همان‌جا كه روزي قلبي مي‌تپيده جاي گلوله را نشان مي‌دهد. سوراخ روي سفيدي سينه، بد جور به چشم مي‌آيد برعكس آن سوراخ كوچك ديگر كه پشت بازوي راست جا خوش كرده و كسي نمي‌بيندش. بي‌دليل هم نيست وقتي جنازه را برمي‌گردانند آنقدر پشت خونين و پاره پاره‌اش چشم آدم را سوزن مي‌زند كه ديگر حواست به سوراخ كوچك پشت بازو نباشد. چند گلوله خورده؟ دو تا، شايد هم يكي، شايد دستش را هنگام تيراندازي سپر كرده اما گلوله از بازويش عبور كرده و به سينه نشسته اما جاي خروج گلوله از آن طرف بازو كجا است؟ نمي‌دانم.

غسالها، كماكان مي‌شورندش. معلوم است قبل از مرگ بيمارستان بوده، چسبها و سوزنها و چيزهاي ديگري كه اسمشان را نمي‌دانم اما در بيمارستان به تن و بدن آدم آويزان مي‌كنند هنوز بر پيكر سنگ شده‌اش آويزان است. غسال با دست همه را مي‌كند. در جوي پائين سنگ، خونابه چسبها و سوزنها و ... را با خود مي‌برد. پنبه‌هاي سفيد، پيكره پاره پاره‌اش را در برمي‌گيرند. كتان را مي‌برند و كفن مي‌كنند.

تعدادمان كم است. بيست سي ‌نفري مي‌شويم. گرماي ظهر مرداد آدم را داغ مي‌كند. اما خوبي‌اش اين است كه اشك را همان روي صورت بخار مي‌كند. مامان تقريبا از حال رفته، ناله‌هاي نامفهوم مي‌كند. خاله مثل هميشه در سكوت گريه مي‌كند. از شدت تكان شانه‌هايش مي‌توان شدت گريه را فهميد. خانواده پسردار خوبي‌اش اين است كه براي بر دست گرفت جنازه، آدم كم نمي‌آوري. من و دو برادرم، سه پسرخاله و سه پسردائي، گرداني هستيم بي خواهر. مي‌بريمش قطعه 208 خودش قبلا قبر كنار عزيز را براي خودش خريده بود. مي‌خواست كنار مادرش دفن شود. در قبر گذاشتيمش. ماشين پليس كنار ايستاده، مامورها فقط نگاه مي‌كنند، بدبختها بهانه ندارند ما كاري نمي‌كنيم گريه داغ مرداد و خاك گرم بهشت زهرا و جنازه زير خاك مگر مي‌گذارد؟

عجب! چه راحت مي‌‌نويسم، هيچ وقت فكر نمي‌كردم بتوانم به اين راحتي بنويسم دائي بهزاد را در قبر گذاشتيمش، دائي كوچك را، دائي شوخ و شاد را، مدتي بود نديده بودمش هم تنبلي من هم ... ديروز كه با مامان خانه‌اش رفتيم دنبال شناسنامه و سند قبرش، چه كشيديم. به تنهائي عادت كرده بود. خانه كوچك و تميزش، لباسهاي نوئي كه تازگيها خريده بود. دو دست كت شلوار آويزان در كمد، كاغذ كنار تلفن: قند، روغن سرخ كردني، آلو و ... گويا فهرست خريد بوده. بربري‌هاي با دقت تكه شده در يخچال، بادمجان سرخ شده در فريزر، ظرف‌هاي مرتب چيده شده در آب‌چكان، خانه كوچكش چقدر منظم و مرتب است. چه كسي مي‌گويد خانه بي زن، بي‌سامان است. مسواك جلوي آينه، عكس من و نسرين و عزيز كنار تلفن، جزئيات است كه آدم را آتش مي‌زند. هيچ وقت فكر مي‌كردي كسي با ديدن حوله و مسواكت آتش بگيرد؟ من و مامان گرفتيم.

حالا اين زندگي ساده كوچك معمولي و زيبا به زير خاك رفته، آخ ... چه ساده مي‌نويسم «زير خاك رفته»، دائي بهزاد را من، اشكان، سينا، ارسلان، علي، البرز و بابك دفنش كرديم (بهتر که رهام نبود از همه غصه خورتر است)، گذاشتيمش زير خاك، كنار عزيز، با تن سخت و پاره‌پاره‌اش، با جاي گلوله (گلوله‌ها؟)، با همه سختي و مشقتي كه در این چهل و هفت سال كشيده بود. او را راحت گذاشتيم زير خاك همان قبرستاني كه چهل سال پيش پدرش در قطعه 2 آن دفن شده‌بود. همان وقتي كه يتيمي و محروميت آغاز شده بود. گذاشتيمش زير خاك با همه سالهاي سختي و فقر، با تنهائي و كار، با سالهاي جنگ و جبهه، با آرزوهاي ساده يك آدم معمولي!

خاك را ريختيم. دائي! خداحافظ، خداحافظ همه جواني حسرت، همه شبهاي تنهائي، همه روزهاي آهن و عرق؛ تو ماندي و خاك، ما رفتيم و خشم.

پ.ن: تمام تلخي و خون و نفرت مجسمي كه در اين پست موج مي‌زند تقديم به ديكتاتور و جوجه جلادانش! به نظرتان مقام معظم مي‌فهمد منظورم كيست؟

بیانیه شماره 10 مهندس میرحسین موسوی در مورد دادگاه گروهی از فعالان نهضت سبز

بیانیه شماره 10 مهندس میرحسین موسوی در مورد دادگاه گروهی از فعالان نهضت سبز

 

بسم الله الرحمن الرحیم

می‌گویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامه‌ریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کرده‌اند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با ناله‌ای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسان‌هایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شود اقرار کنند به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنج‌هایی که کشیده‌اند ممکن است بگویند. می‌گفتند محسن روح‌الامینی حق داشت که شهید شد. می گفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم این نمایش هفته‌ها پیش برگزار می‌شد. می‌‌گفتند هرچه را که به آنان می‌گفتند تا گفته باشند که اینها حرف‌های ما نیست.
دندان شکنجه‌گران واعتراف‌گیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی می‌گیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرمند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته‌ از آن برجسته‌ترین نقش‌ها را بر عهده داشته‌اند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشته‌اند به چیزی کمتر از آن تهدید می‌کنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بی‌آبرویی‌ها هدف گرفته‌اید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدة دادگاه‌هایی اینچنین فرمایشی سقوط اخلاقی و بی‌اعتباری صحنه‌گردانان آن است.
صحنه‌هایی که دیدیم و دیدید جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سخیف با طرح مطالبی بی‌ربط، با استناد به کتاب‌هایی که به خروار خمیر می‌شوند، با تکیه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد به اعتراف‌هایی که رنگ شکنجه‌های قرون وسطایی از آن هویداست انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخوانده‌اند که پیامبر اکرم (ص) فرمود برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند حدی نیست یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند اقراری برای او نیست (الغدیر جلد ششم).
مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بی‌خبری چهرةشان را دیدند احساس همدردی می‌کنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک می‌کنند و می‌دانند که حفظ جان شما واجب‌تر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمه مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجه‌گرانی که این‌گونه با جان و آبروی او بازی می‌کنند بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مى‏کرد جنبنده‏اى بر روى زمین باقى نمى‏گذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مى‏اندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمى‏توانند افکنند

میرحسین موسوی

انقلاب مخملی بی صاب مونده

ممکن است شما فکر کنید برای اینکه دادگاه تفاوت داشته باشد، حتما باید چیزی وجود داشته باشد که دادگاه با آن مقایسه شود. من سعی می کنم برخی تفاوت های دادگاه دیروز را با چیزهای مختلف بگویم.

اول، دادگاه جمعه گذشته می خواهد نشان دهد که گروهی که تا لحظه دستگیری با هم اختلاف داشتند، از جمله هواداران کروبی و موسوی از قبل از اعلام نتیجه انتخابات قصد انقلاب مخملی با همدستی همدیگر داشتند، در حالی که این افراد بطور کلی با همدیگر اختلاف نظر دارند.

دوم: دادگاه معلوم نیست چه چیزی را می خواهد محکوم کند، عده ای متهم به کودتای مخملی هستند، عده ای متهم به مصرف مداد مخدر هستند، عده ای متهم هستند که به خارج تلفن زدند، خبرنگار یک روزنامه خارجی متهم است که خبرنگار آن روزنامه خارجی است، معلوم نیست در دادگاه چه کسانی به چه کسانی مربوطند و اصولا چرا با هم محاکمه می شوند. دادگاه شهرام جزایری که موضوعش مشخص بود، در طی تغییر سه دولت جریان داشت، حالا احتمالا وقتی میدان 268 آریاشهر که همان میدان شهید احمدی نژاد قزوین باشد ادامه یابد به اتوبان سوم تهران به شمال برسد جلسه بعدی این دادگاه هم برگزار می شود البته با عده ای دیگر. البته منظورم شهید محمود احمدی نژاد نیست، بلکه شهید داوود احمدی نژاد است که در کنار شهید پروین احمدی نژاد به عنوان یکی از قهرمانان جنبش سبز بشهادت خواهد رسید.

سوم: دادگاه با در کنار هم قرار دادن عده ای که خیلی هاشان همدیگر را نمی شناسند، و در جریان دادگاه متوجه می شوند جرم شان چیست، می خواهد ثابت کند انقلاب مخملی قرار بود علیه حکومت انجام بگیرد، این در حالی است که یک وزیر، یک قائم مقام وزیر و بیست کارشناس وزارت اطلاعات برکنار شدند، چون تاکید می کردند که جنبش موج سبز انقلاب مخملی نیست، و علاوه بر این دهها نفر از دستگیر شدگان کشته شده اند چون اعتراف نکردند که انقلاب مخملی را می خواستند انجام دهند. علت اینکه متهم پس از شکستن دست و پایش هنوز اعتراف نکرده که در سفر انگلیس با ماموران اینتلیجنت سرویس ملاقات نکرده تا انقلاب مخملی کند، این است که گذرنامه ندارد. همین می شود تعدادی مامور نیروی انتظامی اینقدر یک نفر را می زنند که او همه جایش می شکند و آخرش می میرد، او حتی نمی تواند اعتراف کند که با جاسوسان انگلیس در لندن ملاقات کرده، چون گذرنامه ندارد. مسوول ناجا به جای کتک زدن او باید برایش گذرنامه صادر کند و بعدا او اعتراف کند که جاسوس بوده است.

چهارم: در مقابل کسانی که عضو مشارکت هستند و بدون گذرنامه متهم به ملاقات غیرقانونی با سفرای انگلیس و جاهای دیگر هستند، عده ای از افراد مقیم در آمریکا دستگیر و بازداشت شده اند که در زندان کتک خورده اند که اعتراف کنند که اعضای جبهه مشارکت اند و سازماندهی تظاهرات را برعهده داشتند، در حالی که اگر به کسی که از خارج می آید اتهام جاسوسی بزنیم راحت تر اثبات می شود تا کسی را که از خارج آمده است، متهم کنیم که از سه سال پیش عضو جبهه مشارکت بوده، در حالی که طرف چهار سال در ایران نبوده.

پنجم: یک مشکل دادگاه این است که فرق کیفرخواست را با مقاله کیهان نمی دانند و به همین دلیل کیفرخواست مثل مقالات کیهان فحش می دهد، اتهامات بی دلیل می زند، انشا می نویسد، اشتباه لپی و غلط اطلاعاتی دارد. البته با توجه به اینکه کیفرخواست 25 صفحه و سرمقاله کیهان دو صفحه است، مجبور شده اند از 12 سرمقاله که بعضی تکراری بوده استفاده کنند و حتی موقع استفاده غلط های آن را هم نگرفتند، مثلا پروین اردلان، دختر علی اردلان جبهه ملی نیست و این اشتباه کیهان است یا نوشین همدانی خراسانی نداریم، نوشین یا همدانی می شود یا خراسانی، خراسان یک استان است و همدان یک استان دیگر، نوشین احمدی خراسانی صحیح است و در حقیقت اشتباه کیهان عینا در کیفرخواست تکرار شده است.

ششم: متهمان این دادگاه به دلیل اینکه در جریان روز نیستند، دارند از مسائلی دفاع می کنند که در یکی دو ماه در جامعه از بین رفته است، مثلا احترام به ولایت فقیه، عدالت ولی فقیه، احترام به رئیس جمهور، احترام به حکومت. یکی از متهمان اعتراف کرده که اتوبوسی را در خیابان تخت طاووس آتش زده است، در حالی که عکس پلیسی که آن اتوبوس را آتش زده منتشر شده و خود آن پلیس مجبور شده از محله قبلی اش برود و الآن هم هر روز همکلاسی های بچه اش توی مدرسه توی سر او می زنند.

هفتم: به نظر می رسد متهمان در سلول انفرادی روزی یک سال عقب رفتند و مردم در بیرون روزی یک سال جلو رفتند. در نتیجه متهمان دارند از کسانی دفاع می کنند که پسر طرف هم از پدرش دفاع نمی کند. یا می خواهند ثابت کنند در انتخابات تقلب نشده که همه مراجع تقلید حکم به حرام بودن دولت بخاطر تقلب انتخابات دادند، حالا یک دفعه ای بندگان خدا زمانی از زندان آزاد می شوند که تنها کسانی هستند که مدافع اصلاحات و حفظ نظام هستند، در حالی که بازجوی خود طرف برای پسرش هم شورت سبز می خرد.

هشتم: در یک انقلاب مخملی همیشه یک دولت خارجی وجود دارد. و تا به حال هم سابقه نداشته دولتی غیر از آمریکا انقلاب مخملی کند. انگلیسی ها که ساده ترین انقلاب شان کل زبان مردم را برای صد سال عوض کرده، فرانسوی ها هم یا انقلاب نمی کنند یا بعدش آن کشور تا ابد دیکتاتوری می ماند. روس ها هم که انقلاب بدون تانک بلد نیستند، می ماند آمریکا که تا حالا همه انقلاب های رنگی کار آمریکا بوده، از قضای روزگار نوبت به اولیاء که رسید آسمان تپید، تا آمدیم انقلاب رنگی بکنیم اوباما روی کار آمد که حالا یکی باید خودش را انقلاب رنگی بکند. فعلا صدای آمریکا هم زیر کنترل دولت ایران درآمده و بی بی سی هم که مثل مرحوم آغاسی دو دستماله می رقصد. الآن مشکل اصلی این است که بازجوها می دانند انقلاب مخملی است، فقط ماندند که ساخت کجاست، انگلیس که گنجایش اینقدری ندارد، اصولا اروپا هم به دولت ایران نزدیک تر بود تا مردم ایران، آمریکا هم که دیگر بچه مثبت شد رفت. فعلا عده ای در صف اند که می خواهند اعتراف کنند جاسوس بودند، ولی هنوز معلوم نیست جاسوس کجا هستند.

نهم: سابقه خدمات انقلابی و اجرایی گروه محاکمه شونده به کل انقلاب حداقل دویست برابر سابقه بازجوهایی است که برای حفظ انقلاب دارند این افراد را محاکمه می کنند.

دهم: با متهمان دادگاه جمعه گذشته یک هیات دولت کامل می شد تشکیل داد که صدها بار بهتر از دولت کنونی کشور را اداره کند. در حقیقت دادگاه روز شنبه محاکمه سی سال جمهوری اسلامی بود که توسط نسلی انجام می شود که به هیچی چیزی اعتقاد ندارد جز قدرت.

نتیجه گیری اخلاقی: در ایران همیشه سه خبر دیر به گوش سه نفر می رسد، سیگاری شدن پسر به پدر، خبر کارهای بد مرد به زنش، خبر انقلاب مردم به رهبر کشور.

نتیجه گیری سیاسی: سراشیبی سقوط زمانی آغاز می شود که شما مجبورید صبح 100 نفر را آزاد کنید، ولی عصر دوباره پنجاه نفر را دستگیر می کنید

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

ماجرای ادبیات نامتناسب و تعابیر کوچه بازاری احمدی‌نژاد

این روزها حرف‌های بسیاری برای «گفتن و نوشتن» و بیش از آنها، برای «نگفتن و در صفحه دل نهفتن» وجود دارد. گفت‌وگوی پررمز و راز «نگاه‌ها» غوغایی به پا كرده است. پیش از این هیچ‌گاه شاهد چنین «غوغای نگاه» در جامعه ایران نبوده‌ایم. چه می‌شود كرد؟ انگار هر روز كه می‌گذرد، فهرست «حسرت‌های به دل مانده» و «آرزوهای برباد رفته» ما قد می‌كشد، قامت امیدمان پشت یك دیوار بلند، هر روز بلندتر از دیروز، گم می‌شود! آیا كم‌كم داریم به این وضع عادت می‌كنیم؟ شاید! اما نه از سر بی‌مسوولیتی و بی‌خیالی، بلكه از فرط تكرار!

هرچه باداباد! اما بگذارید یك مورد دیگر بر «سیاهه حسرت‌های ناكام» بیفزایم. كاش برای تصدی برخی «مسوولیت‌های بزرگ»، پست و مقام‌های مهم حكومتی همچون ریاست‌جمهوری، برخورداری از «ادبیات شایسته» به عنوان یكی ازمعیارهای قانونی «صلاحیت» مورد توجه و تاكید قرار می‌گرفت. مگر ادبیات گفتاری هركس در واقع جلوه‌گاه شخصیت و منش او نیست؟! مگر نگفته‌اند: «المُرء مخبوء تحت لسانه: انسان در پس پرده زبانش پنهان است.» و تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد!
مگر نگفته‌اند: «ادب المرء خیر من ذهبه: ادب مرد به ز دولت اوست»؟

در حالی كه حتی یك شخص عادی در گفتار خود با دیگران نباید به ورطه «ادبیات ناشایست» در غلتد، آیا یك مقام مسوول در نظام، در هر رده‌ای و به ویژه در موقعیت ریاست‌‌جمهوری یك كشور، اجازه دارد به هر نحو و با هر ادبیات و واژگان كه میلش كشید یا برحسب نوع تربیت و عادت، سخن بگوید؟! لازم نیست كسی به ضرب و زور و تكلف و تصنع، فاضلانه و ادیبانه سخن بگوید اما «عامیانه» سخن گفتن، هرگز به مفهوم «عوامانه و بی‌مبالات» سخن گفتن نیست. یك «رئیس‌جمهور» باید مراقب ادبیات گفتاری خود باشد. خواه ناخواه، چه موردپسند باشد یا نباشد، نوع گفتار و ادبیات مقامات ارشد یك نظام، به حساب ادبیات و شخصیت یك ملت گذارده می‌شود، بخشی از تاریخ و هویت یك ملت را شكل می‌دهد. اینك اما چه می‌شود گفت! غمگنانه و بی‌اغراق باید اعتراف كنیم كه هیچ‌گاه در سه دهه استقرار نظام جمهوری‌اسلامی، تا به این حد كه در چهارساله دولت نهم شاهد بوده‌ایم، ادبیات نامناسب و «خلاف شأن» از سوی یك مقام حكومتی در رده رئیس‌جمهور، به كار گرفته نشده است. امام(ره) كه جای خود را داشت، كه حتی برای خطاب به رئیس‌جمهور آمریكا نیز از تعبیر «آقای كارتر» استفاده می‌كرد، هیچ یك از سه رئیس‌جمهور پیشین نیز از دایره «ادبیات شایسته» فراتر نرفتند. البته شاید به این دلیل ادبیات گفتاری آقای احمدی‌نژاد، به ویژه آنگاه كه قصد القای صمیمیت و صراحت و قاطعیت دارد، بیشتر گزنده و نامناسب و «خلاف شأن» جلوه می‌كند كه از نابختیاری، بلافاصله پس از آقای خاتمی به ریاست‌جمهوری رسیده است كه گفتار و كردارش برازنده و شایسته شأن ملت ایران بود و فروتنی و ادب مثال‌زدنی در برابر كرامت انسان، فارغ ‌از دوری و نزدیكی سیاسی و عقیدتی، حسرت انگیز! اما، صرفنظر از این كنتراست تاریخی و شخصیتی نیز اصل مساله همچنان به قوت خود باقیست.

به آخرین نمونه از ادبیات گفتاری رئیس دولت نهم توجه كنید: «بگذارید مراسم تحلیف برگزار شود، دولت كارش را شروع كند، یقه‌شان را می‌گیریم و سرشان را می‌چسبانیم به سقف»

این بخشی از سخنان آقای محمود احمدی‌نژاد در مراسم «هم‌اندیشی اساتید بسیجی» در شهر مشهد است. در ادبیات دربار قاجار، به‌ویژه در دوران سلطان صاحبقران ناصرالدین‌شاه، از تعبیرهایی همچون: «راحت شود» ـ یعنی با شیوه‌های خاص همچون نوشاندن «قهوه قجری» و «رگ زدن» سر به نیست یا «پدرسوخته» برای توهین و تحقیر و یا «خیالات می‌فرمایید» برای بی‌ربط و غیرمنطقی خواندن اظهارنظر دیگران فراوان استفاده می‌شد.

اما در قرن بیست و یكم در فضای جامعه ایران پس از انقلاب، با داعیه فرهنگی و دینی بودن و با آن همه آموزه‌های اخلاقی، چگونه می‌توان افول تدریجی و تكرارشونده «شأن گفتاری» یك مقام مهم سیاسی را نادیده گرفت؟! هنوز ماجرای «خس و خاشاك» خواندن بخشی از مردم ایران كه به هر دلیل نسبت به سرنوشت انتخابات اعتراض داشته‌اند، فراموش نشده است. حتی توضیح توجیه‌گونه دستگاه رئیس‌جمهوری نیز آبی بر آتش خشم وگلایه مردم نریخت.

ماجرای ادبیات نامناسب آقای محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور دولت نهم، بارها در گذشته تكرار شده است. چه ضرورتی داشت كه برای نمایش قاطعیت در برخورد با مسوولان ضعیف یا متخلف در دستگاه دولت، ‌از تعبیرهای كوچه بازاری «پیچاندن گوش» استفاده شود؟! یا در قضیه پردامنه «پروژه نصب و عزل» رحیم مشایی، منتقدان را با صفت‌‌هایی از قبیل «حسود» بنوازند؟! اینك كه نمی‌توان به آن «حسرت پیش‌گفته» یعنی منظوركردن «ادبیات گفتاری» به عنوان یكی از معیارهای صلاحیت ‌رئیس‌جمهور دل‌خوش كرد، گمان می‌كنم باید چاره‌ای برای این كاستی‌فرهنگی كه با حیثیت ملی و شأن سیاسی نظام نیز پیوند خورده اندیشیده شود. پیشنهاد می‌كنم از این پس سخنرانی‌ها و اظهار نظرهای آقای احمدی‌نژاد به‌ویژه در اجتماعات مردمی و مجامع رسمی، صرفا از روی نوشته و پس از ویرایش مناسب از سوی مشاوران ذی‌صلاح ارائه شود تا خدای ناخواسته از روی «سبق لسان» یا به عادت مالوف، چیزی كه اندك مغایرتی با «شأن مقام» داشته باشد گفته نشود. این پیشنهاد خیرخواهانه را تنها به این دلیل تقدیم می‌كنم كه فرزندان من و شما در آینده‌ای نه چندان دور، تاریخ ادبیات این دوره را نیز خواهند خواند.

گریه نکن باباجون!

http://www.img98.com/images/j11yu8xuqkqjrxhkce.jpg

سروران میشه بگید چرا اینقدر تو لب اید؟ 40 میلیون رای برای رهبر معظم و 24 میلیون رای هم برای رئیس جمهور راست گو و راست کردار و راست قامت هم که مایع مباهات به جن و انس و ملک است ،پس شما پدر و پسر را چه شده است که سردر گریبان فرو برده اید؟ دلتان برای هاشمی ، خاتمی ، کروبی ،موسوی ، ناطق نوری و روحانی تنگ شده؟ اونها که گفتید مهم نیستند؟ تازه آقا گفتند اونها در این امتحان مردود شدند ، رفوزه ها هم که دلیلی نداره بیان دوباره مدرسه ، اونها باید برن پای دفتر تا توسط آقای ناظم تادیب بشن ، شاید هم مثل آقای ابطحی نظراتشون عوض شد و به جای دفاعیه کیفرخواست قرائت فرمودند. از بابت الباقی آقایون هم که متاسفانه در اوین دارن آب خنک میل میکنند و از هوای خوب اوین و درکه استفاده میکنند و هوای آلوده مرکز شهر بهشون نمیسازه !

پس میبینید که بیخودی خودتونو ناراحت میکنید . مهم مردم هستند که شما را رهبر و رئیس جمهور میدانند و شبها تا بوق سگ روی بام ها برایتان هوررا میکشند. زنده باد مشروعیت نظام.

راستی نگفتین ؟ مشوعیتتون چطورن ؟ حالشون خوبه؟

حاشیه های تنفیذ احمدی نژاد

حاشيه‌هايی از نمايش تنفيذ دولت کودتا؛ آن ها که به تنفيذ کودتا رفتند و آن ها که نرفتند، موج سبز آزادی

مراسم تنفيذ دولت کودتا برای اولين بار در ۱۲ سال گذشته، پخش مستقيم نداشت. اما در تصاويری که از اين مراسم منتشر شده، بخش‌هايی از حاشيه‌های اين نمايش مشخص شده است؛ هرچند اين حاشيه‌نويسی مهم نياز به تکميل و تصحيح دارد.

- احمدی‌نژاد اين دفعه دست رهبر را نبوسيد، عبای روی شانه‌اش را بوسيد.

- چهره‌های اکثر شرکت کنندگان، مايوس، افسرده و عصبانی به نظر می‌رسيد؛ طوری که خبر از اتفاقات مهمی در پشت صحنه‌ی نمايش تنفيذ و شايد قبل از آغاز رسمی آن می‌داد.

- همه عکسهای اين مراسم توسط دفتر رهبری گرفته شده‌اند و ظاهرا هيچ عکس يا خبرنگار مستقلی در مراسم تنفيذ حضور نداشته است.

- غايبان بزرگ نمايش تنفيذ: هاشمی رفسنجانی، سيد محمد خاتمی، ميرحسين موسوی، مهدی کروبی، سيد حسن خمينی

- هيچکس از خانواده‌ی امام هم در اين مراسم حضور نداشت.

- هيچ‌يک از نمايندگان اقليت مجلس نيز در اين مراسم ديده نشدند

- اعضای سرشناس مجلس خبرگان که ظاهرا در جلسه تنفيذ حاضر نبودند: ابراهيم امينی، جوادی آملی، واعظ طبسی، رضا استادی، هاشم‌زاده هريسی، حسن روحانی، دری نجف‌آبادی، دستغيب، علی رازينی، طاهری خرم‌آبادی

- چهره‌های سياسی و اجتماعی که در تصاوير صداوسيما ديده نشدند: عارف، مسجدجامعی، باهنر، احمد توکلی، افروغ، علی مطهری، صفار هرندی، پورمحمدی

- آنها که می‌توانستند نروند و رفتند: هاشمی شاهرودی، علی لاريجانی، محسن رضايی، عبدالله جاسبی، دانش جعفری، نهاونديان (اتاق بازرگانی)

- از جمله شخصيت‌های لشکری و کشوری حاضر در مراسم تنفيذ: افشين قطبی، واحدی (مجری صبح بخير ايران)، احمد نجفی (بازيگر)، محمد مايلی کهن، حسين رضازاده