این روزها حرفهای بسیاری برای «گفتن و نوشتن» و بیش از آنها، برای «نگفتن و در صفحه دل نهفتن» وجود دارد. گفتوگوی پررمز و راز «نگاهها» غوغایی به پا كرده است. پیش از این هیچگاه شاهد چنین «غوغای نگاه» در جامعه ایران نبودهایم. چه میشود كرد؟ انگار هر روز كه میگذرد، فهرست «حسرتهای به دل مانده» و «آرزوهای برباد رفته» ما قد میكشد، قامت امیدمان پشت یك دیوار بلند، هر روز بلندتر از دیروز، گم میشود! آیا كمكم داریم به این وضع عادت میكنیم؟ شاید! اما نه از سر بیمسوولیتی و بیخیالی، بلكه از فرط تكرار!
هرچه باداباد! اما بگذارید یك مورد دیگر بر «سیاهه حسرتهای ناكام» بیفزایم. كاش برای تصدی برخی «مسوولیتهای بزرگ»، پست و مقامهای مهم حكومتی همچون ریاستجمهوری، برخورداری از «ادبیات شایسته» به عنوان یكی ازمعیارهای قانونی «صلاحیت» مورد توجه و تاكید قرار میگرفت. مگر ادبیات گفتاری هركس در واقع جلوهگاه شخصیت و منش او نیست؟! مگر نگفتهاند: «المُرء مخبوء تحت لسانه: انسان در پس پرده زبانش پنهان است.» و تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد!
مگر نگفتهاند: «ادب المرء خیر من ذهبه: ادب مرد به ز دولت اوست»؟
در حالی كه حتی یك شخص عادی در گفتار خود با دیگران نباید به ورطه «ادبیات ناشایست» در غلتد، آیا یك مقام مسوول در نظام، در هر ردهای و به ویژه در موقعیت ریاستجمهوری یك كشور، اجازه دارد به هر نحو و با هر ادبیات و واژگان كه میلش كشید یا برحسب نوع تربیت و عادت، سخن بگوید؟! لازم نیست كسی به ضرب و زور و تكلف و تصنع، فاضلانه و ادیبانه سخن بگوید اما «عامیانه» سخن گفتن، هرگز به مفهوم «عوامانه و بیمبالات» سخن گفتن نیست. یك «رئیسجمهور» باید مراقب ادبیات گفتاری خود باشد. خواه ناخواه، چه موردپسند باشد یا نباشد، نوع گفتار و ادبیات مقامات ارشد یك نظام، به حساب ادبیات و شخصیت یك ملت گذارده میشود، بخشی از تاریخ و هویت یك ملت را شكل میدهد. اینك اما چه میشود گفت! غمگنانه و بیاغراق باید اعتراف كنیم كه هیچگاه در سه دهه استقرار نظام جمهوریاسلامی، تا به این حد كه در چهارساله دولت نهم شاهد بودهایم، ادبیات نامناسب و «خلاف شأن» از سوی یك مقام حكومتی در رده رئیسجمهور، به كار گرفته نشده است. امام(ره) كه جای خود را داشت، كه حتی برای خطاب به رئیسجمهور آمریكا نیز از تعبیر «آقای كارتر» استفاده میكرد، هیچ یك از سه رئیسجمهور پیشین نیز از دایره «ادبیات شایسته» فراتر نرفتند. البته شاید به این دلیل ادبیات گفتاری آقای احمدینژاد، به ویژه آنگاه كه قصد القای صمیمیت و صراحت و قاطعیت دارد، بیشتر گزنده و نامناسب و «خلاف شأن» جلوه میكند كه از نابختیاری، بلافاصله پس از آقای خاتمی به ریاستجمهوری رسیده است كه گفتار و كردارش برازنده و شایسته شأن ملت ایران بود و فروتنی و ادب مثالزدنی در برابر كرامت انسان، فارغ از دوری و نزدیكی سیاسی و عقیدتی، حسرت انگیز! اما، صرفنظر از این كنتراست تاریخی و شخصیتی نیز اصل مساله همچنان به قوت خود باقیست.
به آخرین نمونه از ادبیات گفتاری رئیس دولت نهم توجه كنید: «بگذارید مراسم تحلیف برگزار شود، دولت كارش را شروع كند، یقهشان را میگیریم و سرشان را میچسبانیم به سقف»
این بخشی از سخنان آقای محمود احمدینژاد در مراسم «هماندیشی اساتید بسیجی» در شهر مشهد است. در ادبیات دربار قاجار، بهویژه در دوران سلطان صاحبقران ناصرالدینشاه، از تعبیرهایی همچون: «راحت شود» ـ یعنی با شیوههای خاص همچون نوشاندن «قهوه قجری» و «رگ زدن» سر به نیست یا «پدرسوخته» برای توهین و تحقیر و یا «خیالات میفرمایید» برای بیربط و غیرمنطقی خواندن اظهارنظر دیگران فراوان استفاده میشد.
اما در قرن بیست و یكم در فضای جامعه ایران پس از انقلاب، با داعیه فرهنگی و دینی بودن و با آن همه آموزههای اخلاقی، چگونه میتوان افول تدریجی و تكرارشونده «شأن گفتاری» یك مقام مهم سیاسی را نادیده گرفت؟! هنوز ماجرای «خس و خاشاك» خواندن بخشی از مردم ایران كه به هر دلیل نسبت به سرنوشت انتخابات اعتراض داشتهاند، فراموش نشده است. حتی توضیح توجیهگونه دستگاه رئیسجمهوری نیز آبی بر آتش خشم وگلایه مردم نریخت.
ماجرای ادبیات نامناسب آقای محمود احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور دولت نهم، بارها در گذشته تكرار شده است. چه ضرورتی داشت كه برای نمایش قاطعیت در برخورد با مسوولان ضعیف یا متخلف در دستگاه دولت، از تعبیرهای كوچه بازاری «پیچاندن گوش» استفاده شود؟! یا در قضیه پردامنه «پروژه نصب و عزل» رحیم مشایی، منتقدان را با صفتهایی از قبیل «حسود» بنوازند؟! اینك كه نمیتوان به آن «حسرت پیشگفته» یعنی منظوركردن «ادبیات گفتاری» به عنوان یكی از معیارهای صلاحیت رئیسجمهور دلخوش كرد، گمان میكنم باید چارهای برای این كاستیفرهنگی كه با حیثیت ملی و شأن سیاسی نظام نیز پیوند خورده اندیشیده شود. پیشنهاد میكنم از این پس سخنرانیها و اظهار نظرهای آقای احمدینژاد بهویژه در اجتماعات مردمی و مجامع رسمی، صرفا از روی نوشته و پس از ویرایش مناسب از سوی مشاوران ذیصلاح ارائه شود تا خدای ناخواسته از روی «سبق لسان» یا به عادت مالوف، چیزی كه اندك مغایرتی با «شأن مقام» داشته باشد گفته نشود. این پیشنهاد خیرخواهانه را تنها به این دلیل تقدیم میكنم كه فرزندان من و شما در آیندهای نه چندان دور، تاریخ ادبیات این دوره را نیز خواهند خواند.